سلام مهاجر | ||
"افراد امنیت ملی کارمند روزنامه پیمان را مورد ضرب و شتم قرار دادند ... کارت هویتم را پاره نمودند وخودم را مورد ضرب وشتم قرار دادند" * چشمم روشن ما فکر می کردیم، فقط در ایران است که بدون جرم و جنایت، مورد ضرب و شتم قرار می گیریم ... متأسفانه باید گفت : " من از بیگانه گان هرگز ننالم * هر آنچه کرد با من آن آشنا کرد" اگر این ناامنیتی و بدرفتاری ها را از حاکمان خود سر مان در کشور و خانه خود ما نداشتیم که آواره کشورهای بیگانه نمی شدیم.
[ جمعه 87/5/25 ] [ 1:55 عصر ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
فارسی ستیزی شرکت مخابراتی «افغان تلیکام» این هم نمایی ظاهری وزیر مخابرات، امیرزی سنگین(پشتون)! برخی افراد و منابع نزدیک به این شرکت [ دوشنبه 87/5/21 ] [ 11:22 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
وزیر فرهنگ افغانستان رسما بر ضد زبان دری اعلام جنگ داد
عبد الکریم خرم،(پشتون) وزیر فرهنگ افغانستان وزیر فرهنگ افغانستان، عبدالکریم خرم، «بصیر بابی»، گزارشگر محلی تلویزیون ملی افغانستان در مزارشریف، را به علت «استفاده از کلمات خلاف اصول فرهنگی و اسلامی» مجازات کرد!. همچنین «دکتر ذبیح الله فطرت»، رییس تلویزیون محلی بلخ و «داوود احمدی»، مدیر عمومی اطلاعات تلویزیون ملی افغانستان به همین علت، از ناحیه مشارالیه محکوم به «مجازات نقدی» شدند!. وزیر فرهنگ گفته است جرم این افراد این است که «قصدا[و عمداً] زبان بیگانه» را در افغانستان ترویج می کنند! بر مبنای ادعای وزیر فرهنگ، بصیر بابی در یکی از گزارش های تلویزیونی خود به جای واژه «پوهنحی» واژه دری «دانشکده»، به جای واژه «پوهنتون» واژه «دانشگاه» و به جای واژه «محصل» واژه «دانشجو» را به کار برده است. عبدالکریم خرم گفته است این واژگان مربوط به یک «زبان بیگانه» است که نباید در افغانستان ترویج شود. اقدام جدید وزیر فرهنگ افغانستان، مردم و اهالی فرهنگ را دچار شگفتی و حیرت کرده است. زیرا بیش از نصف مردم افغانستان زبان مادری شان دری است و این زبان به عنوان یکی از دو زبان رسمی و ملی افغانستان در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است. واژه های دانشکده، دانشگاه و دانشجو که همه دارای یک ریشه مشترک و از واژه «دانش» گرفته شده اند، جزء اصیل ترین واژگان فارسی به شمار می رود. اما وزیر فرهنگ این واژگان را نه تنها واژگان یک زبان بیگانه، بلکه «خلاف اصول اسلامی» نیز عنوان کرده است! عبدالکریم خرم در همان ابتدای به عهده گرفتن پست وزارت فرهنگ، اقداماتی را در جهت «دری زدایی» آغاز کرد. در این راستا وی ابتدا تابلوی وزارت فرهنگ را به زبان پشتو تغییر داد. اما اقدام عجیب دیگر وزیر فرهنگ تغییر نام «نگارستان ملی» به «گالری ملی» بود. نگارستان یک واژه فارسی است که در زبان پشتو هم کاربرد گسترده دارد. تبدیل این واژه با «گالری» که یک کلمه اصیل انگلیسی است، آنهم به بهانه مبارزه با واژگان بیگانه، اقدامی عجیبی است که شاید تنها در چارچوب تصمیم دری زدایی وزیر فرهنگ قابل تحلیل و توجیه باشد. تکرار تاریخ ! عبدالکریم خرم در همان ابتدای به عهده گرفتن پست وزارت فرهنگ، طرحی را مبنی بر چاپ تمام کتاب های مکتب به زبان پشتو آماده کرده و به وزیر معارف تحویل می دهد. استدلال وزیر فرهنگ برای اجرای این طرح این بوده که زبان پشتو یکی از زبان های ملی افغانستان است و همه مردم افغانستان وظیفه دارند زبان ملی شان را بیاموزند. اما این طرح به دلیل غیر عملی بودن از دستور کار وزارت معارف خارج می شود.(تاریخ افغانستان بوبینید، عین همین طرح همین بوسیله سلاطین و حاکمان پشتون، به دلیل تا مرحله عمل هم پیش می رود و شکست می خودرد.) دلیل بی فرهنگیی وزیر فرهنگ
سالهای 81 و 83 که بنده در کابل بودم، دل نگرانی ها و دغدغه اهل فرهنگ و ادب مردم آن دیار این بود که واژگان زبان های بیگانه دارند جای واژگان اصیل دری را می گیرند. حال آن که زبان دری افغانستان در بر دارنده کهن ترین واژه گان دری و فارسی است. اما این که وزیر فرهنگ واژه و کلمه « نگارستان » را در برابر واژه «گالری» انگلیسی، واژه بیگانه می داند، دلیل بر بیگانگی و دوری ایشان از صحنه فکر و فرهنگ و تاریخ افغانستان است. چون که بیش از صد سال اندی است که حاکمان متعصب نازیستم پشتون در بالاترین قله قدرت تکیه زده بودند، در براندازی زبان دری از تمام قدرت و توان شان استفاده کردند و ملیارد ها ثروت ملی و مردمی را علیه زبان دری بکار گرفتند، تا آنجا که دست بردند بر تغییر تحریف تاریخ «آریا» و «خراسان» یکی از خیانت آنها به تاریخ و فرنگ ملی ما، تغییر نام آن سر زمین به «افغانستان» بود که با این اقدام تحریفی، صد ها اسناد هنری ادبی و علمی آن سرزمین، یا از دست رفت، یا ناشناخته باقی ماند. گرچند به خیال خام شان با این اقدامات خفاش صفتانه می توانند، بجای شکر شرینکام «دری»، مورج سرخ (فیلفیل قرمیز) «پشتو» را جای گزین کنند؛ می بینید که نتوانستند. چگونه یک وزیر موقتی متزلزل بی پایه و اساس پا در هوایی دولت ریا و تزویر کرزی، با زبان فارسی مباریزه می تواند کرد. این دلیل بر بی اطلاعی جناب وزیر از تاریخ و فرهنگ ملی و مردمی ماست. من نمی گویم زبان پشتو نباشد. هر زبانی برای متکلمنش، بلکه بالا تر در فرهنگ تمندن بشری از اهمیت والایی برخور دار می باشد. به همان جهت، زبان پشتو در کنار زبان دریی فارسی به عنوان یک زبان رسمی، در قانون اساسی گنجانده شده است، مردم فرهیخته و فرهنگی ما با طیب خاطر این امر فرهنگی را فهمیده و پذیرفته اند؛ به علاوه خیلی از صاحبان فکر و فرهنگ، برای حفظ تمام زبانهای موجود در کشور تأکید نموده اند و اصرار دارند. بنا بر این کار وزیر فرهنگ افغانستان و همدستانش، بلکه تمام کسانی که در فکر اندیشه مبارزه با زبان دری و فارسی می باشند، کار غیر قانونی، عبث بوده و می باشد. لذا می باید خود وزیر فرهنگ مجازات شود! اگر چند بوسیله مردم و اهل فکر و فرهنگ آن کشور محکوم شد و مجازات، منتها بوسیله دولت و نهاد های حقوقی دولتی، نه!... ؟! جنبه تأسف باری این خبر، خبر دردناکی است از حاکمیت قوم سالاری به جای فرهنگ پویایی شایسته سالاری؛ لذا تا این فرهنگ عوض نشود، این کشور رویی انکشاف توسعه و پیشرفت و سعادت را نخواهد دید. [ دوشنبه 87/5/21 ] [ 10:0 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
آغاز دوره آموزشی مؤلفان وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان در تهران خبرگزاری فارس: دوره آموزش مؤلفان و کارشناسان وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان از امروز به مدت 80 روز در مرکز تربیت معلم نسیبه تهران آغاز شد. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، بهرام محمدیان رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در مراسم افتتاحیه این دورههای آموزشی گفت: با توجه به اشتراکات دینی، فرهنگی و زبانی دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی افغانستان، زمینههای مناسبی برای توسعه همکاریها در بستر تعلیم و تربیت وجود دارد. [ سه شنبه 87/4/25 ] [ 2:5 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
عقال عشق ... نتایج غم بار زندگی ماشینی و مدرنیسم ، انسانها را در میان چرخ دنده هایش ، چنان فشرده است که از خود بیخود کرده ؛ از خود طبیعی و فطرت الهی دور ساخته و عواطف و احساسات انسانی را از آنها گرفته، روابط انسانی کمرنگ شده، احترام متقابل انسان، بما هو انسان دیگر رنگی ندارد. روابط انسانها تبدل شده به ارتباط مکانیکی و چرخ دنده ای که به زور چرخهای غول آسای اقتصاد تعیین می شود... ، زندگی خانوادگی که اساسش بر روابط انسانی و احترام متقابل و رعایت حق حقوق طبیعی و فطری و الهی طرفین و اطراف استوار بود را متاثر کرده؛ متاسفانه عصر ما عصر تزلزل خانواده ها است که نظیرش را در قرون پیشین نداشته ایم، و بد تر از آن هم اینکه روز بروز این بلایی خانه مان سوز گسترده تر شده، بصورت وحشتناکتر خانواده های نوپا را مورد حمله قرار داده، تشکیل نشده از هم می پاشند! . معلوم نیست این گرداب مهلک تا نا کجا آباد کشتیهای امید را در کام خود فرو برده و خانواده های را از هم پاشیده و زندگیهای شیرینی را زهرآگین می کند. گرچند، دلسوزان جامعه مانند قانون گزاران و جامعه شناسان و روان شناسان ...؛ هر کدام در حیطه کاری خویش برای جلو گیری از هم پاشیدگی این بنیاد اجتماعی تلاش نموده و می کنند، متأسفانه کمتر نتیجه داده است. مثلاً شما وقت سری به کتاب فروشی های روز بزنید، کتبی با عناوین عجیب و غریبی ترجمه و نقل قول های از فرهنگ غرب به بازار عرضه می شود که فریبنده تر از افسونِ افسون گران و ساحران است که تعویذ و دعای عشق و محبت و مودت روز می دهند؛ وقت آدم به عناوین کذائی آنها می نگرد فکر می کند اگر کسی این کتاب یا فلان مجله را بخواند، حتماً زندگی اش بهشت برین خواهد شد. اما متأسفانه باید گفت: « از قضا اسکنجبین صفراء فزود » چون درک درد را ندارد، چگونه میتوان امید در مان را داشت؟ فقط توقعات طرفین را بالا برده به حساسیتها و شکنندگیها می افزایند!. اینکه درد کجا است؟ در مان چیست؟ قلم به دستان مغرض اهمیت چندانی به آن نداده اند؛ ولی با تلاشی که بعضی دلسوزان جامعه انسانی داشته اند به این نتیجه رسیده اند که یکی از عوامل مهم از هم گسستگی های خانواده های جوامع امروزی، دوری آنها از دستورات معنوی و مذهبی است. با کمی دقت به آسانی علل سیر صعودی طلاقها را میتوان بدست، آورد . زیرا که این درد جان کاه در جوامع و خانواده های لائیک بی قید و بند و لامذهب بیشتر دیده می شود، تا خانواده ها و جوامع مذهبی سنتی؛ بنا بر این با تصویب قانون و مقررات جدید و ایجاد نهاد های قانونی و غیر قانونی عریض و طویلی، چون کمیته های دفاع از حقوق زن و دادن حق طلاق به زنان ؛ با شعار های دهان پر کنی چون رفع تبعیض از زنان ... و امثال آنها چیزی به استحکام خانواده های نو پای متزلزل افزوده نمی شود، کما اینکه تا کنون گلی از این راه ها در کویر خشک خانواده های بی روح و بدور از معنویت نکاشته اند؛ کاری برای جلو گیری از تزلزل و از هم پاشیدگی خانواده های خالی از معنویت از پیش نبرده اند. از آنجاکه خداوند سبحان صاحب دلهاست، او قلبهای را با رسمان مودت و رحمت خود بهم نزدیک می گرداند. محبت و رحمت او هنگامی اساس و بنیان خانوادها قرار می گیرد که پای بند دستورات او باشد؛ در این صورت، نه تنها زندگی زوجین در کنار هم غیر قابل تحمل نیست، بلکه مایه آرامش و آسایش روحی و روانی زن و مرد و فرزندان در کنار آنها می شوند . با توسل به اوست که زندگی شیرین و پیروزی بر مشکلات و سختیها ، آسان می گردد . لذا زندگی مشترکی که بر اساس محبت و رحمت پایه گذاری شده باشد، آن زندگی دنیایی نیست ؛ بلکه یک زندگی بهشتی است ؛ بهشت هم محل امنیت و آسایش و مجرای نزول رحمت و نعمات الهی است. آری خانه ای که از او عطر محبت و مودت به مشام میرسد، صفا، وفا، صداقت و صمیمیت هرگز از آن خانه رخت بر نمی چیند؛ چنین خانه ای، خانه دنیا نیست، دریچه ای است از دریچه های بهشت که به دنیا باز شده است. شارع مقدس برای بهشتی شدن زندگی مشترک، قوانینی را مقر فرموده که زوجین با رعایت آنها میتوانند خانه را محل امنیت و آسایش و سکینه و آرامش سازند؛ و آن چیزی نیست جز حقوق شرعی و قانونی که زن و شوهر در قبال هم بر اساس دستورات اسلامی متعهد به رعایتند؛ لذا بر هر زن و مرد مسلمان لازم است ؛ به حقوق و تکالیفی که زوجین در قبال هم دارند ؛ به یکایک دستورات شرعی ، آنها آگاهی یافته و رعایت نمایند؛ و بدین وسیله سعادت دنیا و آخرت خویش را فراهم آورند. در شرع مقدس، حقوق شرعی و اخلاقی است که، زن و مرد، با پای بندی به آنها میتوانند زندگی مشترک و کانون خانواده را لذت بخش سازند؛ با امنیت و آرامش مسیر سعادت را تاجوار الهی، طی نمایند. " لذا یکسری حقوق است که بانوان در قبال مردان ملزم به رعایت آنها می باشند که، مبادا از روی جهل و نادانی یا وسوسه های شیطانی غفلت بورزند. همچنان حقوقی به عهده مردان است که در قبال همسران شان ملزم به رعایت آنهایند که حتی ناآگاهی و غفلت از آنها عذر غیر قابل پذیرش می باشد." بر این اساس؛ گزینه های مهیمی این دو بخش (حقوق ویژه بانوان، بر مردان، در قبال آن حقوق لازم الرعایة مردان بر همسرانش) در مباحث آتی خدمت شما تقدیم خواهد شد. [ پنج شنبه 87/1/1 ] [ 12:1 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
در معنی این حدیث که «اغتنموا بَرد الربیع »(استقبال از سرمایی بهاری ) گفت پیغمبر ز سرماى بهار تن مپوشانید یاران زینهار زآن که با جان شما آن مىکند کان بهاران با درختان مىکند لیک بگریزید از سرد خزان کان کند کاو کرد با باغ و رزان تسفیر ابیات از امیر مومنان على (ع) نقل مىکنند: توقوا البرد فى اوله و تلقوه فى آخره فانه یفعل فى الابدان کفعله فى الاشجار، اوله (از سرماى خزانى که در اول مىرسد بپرهیزید و سرماى بهارى را که در آخر سال آغاز مىشود پیش باز روید و بپذیرید زیرا سرما در هر دو حالت آن مىکند که با درختان مىکند، در اول مىسوزاند و در آخر برگ و بار مىدهد.) و پیغمبر (ص) فرموده است: اى یاران، از سرماى بهارى خود را مپوشانید، زیرا سرماى خنک و جان نواز بهارى با بدن شما آن کار را مىکند که با درختان. پس براى مردم عارف و وقت شناس این نسیم و هواى خنک بهارى غنیمتى مىباشد. براى بهره بردارى از نعمت عظماى نسیمهاى جان پرور جامهها را از بدن بکنید و رو به گلشن زارها و بوستانها بدوید. اما از سرماى پائیزى که درختان و گلها را پژمرده مىسازد دورى کنید. راویان این را به ظاهر بردهاند هم بر آن صورت قناعت کردهاند بىخبر بودند از جان آن گروه کوه را دیده ندیده کان بکوه آن خزان نزد خدا نفس و هواست عقل و جان عین بهار است و بقاست مر ترا عقل است جزوى در نهان کامل العقلى بجو اندر جهان جزو تو از کل او کلى شود عقل کل بر نفس چون غلى شود عقل بمعنى نیروى ادراک یا قوهاى که حق را از باطل تشخیص می دهد. نخست در آدمى بحال استعداد و آمادگى وجود دارد و سپس بواسطهى ممارست بر علوم و حرف و شیوه های زندگی، فعلیتى متناسب با آن مقدمات، حاصل مىکند پس اگر کسی بخواهد که بعالم غیب متصل شود باید که ادراک خود را با آن عالم، سازش دهد و چون عالم غیب مادی نیست، سالک بناچار باید خویش را از لوازم ماده و پیروى هوى های نفسانی بدور دارد و غلبهى بر نفس و هوى در دین مبین اسلام جز به متابعت از شریعت میسر نمىگردد. بنا بر این تربیت عقل که در اول جزوى و بحالت استعداد است، به کسی که در عقل و ادراک درست بکمال رسیده باشد، نیازمند است. و آن کسی نیست جز پیامبر اعظم و جانشنان آنحضرت چون ائمه معصومین (ع) آنهایند که عقل را بکمال یقین میرسانند؛ چون عقل بکمال یقین رسد چنان که تشخیص مصلحت از مفسده و زیبایى از زشتى، صورت وجودى و ملکهى او شود طبیعى است که از بندگى هواى نفسانى آزاد مىگردد و زیاد معصیت و نافرمانى نمىکند مثل آن که هیچ کس به اختیار انگشت در دهان مار نمىنهد و زهر کشنده نمىخورد هر گاه که ضرر مار و زهر را شناخته باشد زیرا خوف و اجتناب از ضرر، طبیعت انسان است همان گونه که جلب منفعت و خوشى، حالت طبیعى اوست. و بر خلاف این، هر گاه انسان در پى هواى نفسانى باشد و روزگار در تحصیل شهوت صرف کند و از تربیت صحیح دور می ماند، بىگمان از پیش رفت و ترقى معنوى محروم مىگردد و ادراک معنوى او که بحال استعداد است بمرتبهى ادراک و حس حیوانى متنزل مىشود پس مىتوان گفت که تربیت راستین و صحبت مرد کامل مانند بهار است که ادراک را پرورش مىدهد و پیروى نفس و هوى همانند باد سرد خزانى است از آن جهت که برگ و بار خرد را فرو مىریزد. پس به تاویل این بود کانفاس پاک چون بهار است و حیات برگ و تاک از حدیث اولیا نرم و درشت تن مپوشان ز آن که دینت راست پشت گرم گوید سرد گوید خوش بگیر تا ز گرم و سرد بجهى وز سعیر گرم و سردش نو بهار زندگى است مایهى صدق و یقین و بندگى است ز آن که زو بستان جانها زنده است این جواهر بحر دل آگنده است بر دل عاقل هزاران غم بود گر ز باغ دل خلالى کم شود راویان احادیث مضمون این حدیث را در همان معناى معمولى خود منحصر کردهاند، ولى این حدیث معناى عالىترى را هم در بر دارد. آنان مانند این که کوه را ببینند و معدن را که در زیر آن کوه نهفته است مشاهده نکنند، راز عالىترى را که در این حدیث نهفته است مورد توجه قرار ندادهاند، آن خزان که وجود انسانى را افسرده و پژمرده مىسازد، عبارت است از هوى و هوس که روح انسانى را از طراوت مىاندازد و پژمرده مىکند. باد بهارى و هواى خنک عبارت است از عقل و جان آدمى که مىتواند بر روح انسانى وزیده، آن را با طراوت و سر سبز نماید. اگر تو در درون خود فقط عقل جزئى را مىبینى، بدان که این عقل جزئى تو را به جایى نخواهد رسانید، برو در جستجوى عقل کل و کامل باش، باشد که عقل جزئى تو به جهت همنشینى با آن عقل کل به سوى تجرید و عظمت کلى صعود نماید. آن گاه خواهى دید آن عقل کل بر نفس حیوانى تو همانند زنجیرى است که نمىگذارد به طور مطلق العنان تو را در این ماده گسترده و جلوههاى ناپایدار آن هضم و نابود بسازد. پس اگر بخواهیم حدیث مزبور را به طور شایسته تاویل کنیم باید بگوییم که انفاس قدسى مردان خدا مانند بهار است که حیات بخش برگ و تاک مىباشد. هر حدیث و سخنی که اولیاء با تو بگویند خواه آن حدیث کوچک باشد یا بزرگ، نرم باشد یا درشت، رو گردان مباش، روح خود را از فرا گرفتن آن حدیث مپوشان، زیرا حدیث اولیاء پشتیبان دین تو است. هر چه که مردان الهى بگویند، خواه گرم باشد، خواه سرد آن را به خوبى تلقى نما، تا از این گرم و سردهاى جهان مادى زود گذر رهایى یابى. گرم و سرد صحبتهاى اولیاء مایه صدق و یقین و عبودیت حقیقى مىباشد. از حدیث مردان الهى بستان جانهاى شما زنده و دریاى درونى شما از جواهر پر خواهد گشت. براى مرد عاقل و عارف که تمام نمودهاى درونى هماهنگ و داراى اتحاد مقدسى است، اگر کوچکترین خللى و لو به اندازه یک چوب خلال وارد آید، از آن جهت که آن وحدت در هم مىریزد غم و اندوه بىپایان براى او روى مىنماید و مانند آن مردم حیوان صفت نیستند که اگر تمام واحدهاى درونى آنان یک باره از هم متلاشى شود، هیچ گونه غم و اندوهى به خود راه نمىدهند. این بهار نو ز بعد برگ ریز هست برهان وجود رستخیز [ دوشنبه 86/12/27 ] [ 7:41 عصر ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
سلام عزیزان بننده صفحه ار تباط دوستانه ما امید واریم سال خوش و خرم داشته باشید. با نوشدن سال افکار اندشه نو با فراموش کردن گذشته خدای نخواسته با کسی و کسانی از بستگان و دوستان قطع صیله رحیم داشته داشتید با نو شدن سال با افکار و اندشه نو با ارتباط دوستان نو دیوار سیاه فاصیله ها را بهم بریزید با پا گذشتن روی غروز غروری که واقعا غرور و فربنده ماست زیر پا گذاشته با حضور خود شادی در خیل دوستان دور شده آنها به قافله محبت خویش وارد کرده جزو بهترین دوستان خویش گردانید. دعای خیر شما راهی توفیق سعادت و پیش رفت ماست ما را از دعای خیر فراموش نفرمایید [ یکشنبه 86/12/12 ] [ 11:53 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |