سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام مهاجر
لینک های مفید
  • صفحه اصلی
  • ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     خبر فوری و تکان دهنده

    آتش زدن قرآن بوسیله کوچی و عشایر پشتون در بهسود

    اگر این قرآن در این ماه مبارک رمضان ، در جای دیگری آتش زده می شد ، غوغا و هیاهویی بر پا بود.

     از آن جایی که این قرآن توسط کوچی ها(عشایر پشتون) در بهسود(منطقه شیعیان مظلوم افغانستان) آتش زده شده ، هیچ کسی صدایش را بلند نمی کند. 

    لطفا به بخاطر جلوگیری از جنایت گوچی ها در مناطق مرکزی(افغانستان) به اشتراک بگذارد.


    [ پنج شنبه 95/3/27 ] [ 7:43 عصر ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    آری! به ضرس قاطع میتوان اظهار داشت که این رفتار دوگانه و تبعیض آمیز وزارت کشور جمهوری اسلامی و نیروی انتظامی ایران با مهاجرین افغانستانی نسبت غیر افغانستانی، زمینه های باور دینی را در میان جوانان و نوجوانان، و حتی خانواده های آنها متزلزل نموده و گرایش دینی در میان مردم ما را کاهش داده ، و حتی نظام جمهوری اسلامی ایران، نسبت به تمایلات ضد دینی و دین گریزی در میان جوانان تحصیل کرده و تحصیل نکرده مردم مسلمان ما، در پیشگاه خدا و رسولش پاسخگو و مسئول می باشند. چنان که در عید رمضان سال 94شمسی(1437 هـ.ق)، حضرت آیت الله موحدی نجفی، به عنوان یک مرجع دینی، در قبال سیل مهاجرت جوانان ما به خارج از ایران، در خطبه نماز آن سال متذکر شدند که : کسانی که با رفتار نامناسب، جوانان را وادار به به مهاجرت و رفتن به خارج از کشور جمهوری اسلامی، می کنند، شرعا در قبال بی دینی آنها در پیشگاه خدا مسئولند.


    نصایح یک مدیربه دانش آموز

    آری! داشت مبایل از دستم میافتاد ! خسته و کوفته ، سوار آخرین اتوبوس شب شده بودم! ... که مبایلم به صدا در آمد و از خواب پریدم ! ...

    بابا بابا: حتما یه دفتر 60برگ با یک مقوای سبز، بیار که معلم مان گفته که برای انجام تکالف تابستانی، باید یک چنین دفتری را حتما تهیه کنید، با مقوای سبز هم جلد کنید.

     آری، آری! یک دفتر 40برگ هم برای کلاس احکامم بیار.

    باباجون: کاش زودتر زنگ میزدی! کتابخانه بودم، از لوازم التحریر اطرافش تهیه می کردم ... باشه.

    آمدم خیام، دو تا مغازه لوازم التحریر بیشتر نداشت که هر دو بسته بود !!. شش تا مغازه را سرزدم ، به سختی یکی از مغازه ها دفتر چه 100برگ و 80برگ و 40برگ داشت، نه 60برگ.همان 80برگ و 40برگ را به اضافه یک مقوای سبز(شفتلی)گرفتم.

    فردا شبش با خوشحال آمد و گفت: بابا ! فقط دفتر من و فلانه و فلانه .... دو سه تا از دوستانش را نام برد که – معلم قبول کرد ؛ اینه هاش ، امضاء هم کرده .

    بابا بابا : من یه طرحی دارم می کشم، فردا می برم میدم به خانم مدیر و ازش میخوام یه یادگاری برام بنویسه !!

    گفتم: بابا جان ! ویلش کن، فکر نکنم بنویسد ! ممکن است ناراحت بیشه ها !!...

    گفت: نه بابا ! خانم مدیر مان خیلی مهربونه !!

    بلی ! باید مثبت اندیش بود !.

    فردا شبش دخترکم، با کلی خاطراتِ احساساتی آمد پیشم و دفترش را نشانم داد و گفت: 

    بابا بابا : فقط برای من نوشت که همه نمرات امتحان اول و آخرم ، "خیلی خوب" شده ام !! و گفت که به دیگران نگویم !!...

    نصایح یک مدیره به دانش آموزش

    آری دوستان !... لطفاً ادامه مطلب را کلیک نمایید...


    [ یکشنبه 95/3/23 ] [ 2:28 عصر ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]


    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    دوستان! چند سالی در کشور خودم به نام افغانستان آواره تر از دیار دگرانم، حال این معنی را بر خویش دارم می­ قبولانم که برای مردم ما هجرت، سفر دور درازی است که انتهای آن محکمه عدل الهی است. لذا هروقت دلم از نا مردمی ها و نامردی های اطرافیان و سران بی سر و حاکمان متعصب سود جویِ کشورم ... می گیرد سراغ « سلام مهاجر » رفته دل نوشته های که قطرات دریای دل گرفتگی های هجران همیشه خانه بدوشی هست را باشما در میان می گذارم . باری عزیزان؛
    این جهان همچون درخت است‏ اى کرام
    ما بر او چون میوه‏ هاى نیم خام سـخـتـگـیرى و تـعـصـب خـامى است
    تا جنینى کار خون آشامى است
    موضوعات وب
    آرشیو مطالب
    امکانات وب


    بازدید امروز: 87
    بازدید دیروز: 21
    کل بازدیدها: 546930
    تماس با ما