سلام مهاجر | ||
... تا کنون که مدرک نداشتم، مخفی، مخفی از کوچه و پس کوچه ها رفت و آمد می کردم ... مسافرت و زیارت که هرگز آروزو نمی کردم ! ولی حالا که قانونی در ایران آمده ام، مدرک و پاسپورت دارم، چرا زیارت مشهد و دیدن فامیل و بستگان رفته صیله رحیم نکنم؟! ... خواب بودم که یکی از راننده های اتوبوس آمد و مأدبانه روی بازویم دست گذاشته تکان میداد، بیدار که شدم شنیدم می گفت : آغا، آغا ... بلند شو!. تا بیدار شدم، رفت به سمت طی اتوبوس و مسافر دیگر را بیدار کرد! و همین طور ادامه داد !! ... متعجبانه از هم صندلیم پرسیدم : چرا این آغا همه را بیدار می کند؟ او با ناراحتی و نارضایتی از وضعیت، با گلایه گفت : این جا این ها دستور دارند که مسافرها را بیدار کنند! تا اغایون میاد، مسافرین بیدار باشند !! . تعجب و ترسم بیشتر شد و پرسیدم ؟ چرا؟ برای چه؟ .... و ادامه ... [ دوشنبه 88/11/26 ] [ 1:18 عصر ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |