سلام مهاجر | ||
امروز(جمعه 12ثور) از بس که دخترک کلاس سومی ام، اصرار به خریدن «برف شادی» و «بادکنک» برای #روزمعلم نمود، با وجود این همه گرفتاری های که در این روزها ما مردم مهاجر افغانستانی در ایران داریم، مرا به یاد روز معلم انداخت.
#معلم_دوستی هنری است که فقط معلمان میتواند آن را به ما بیاموزد.
خاطره ای از #معلم_شهید
معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است.
فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.
یادم می آید کلاس اوّل راهنمایی بودم که دست خط خوبی نداشتم و به خاطر دست خط خودم همیشه خجالت می کشیدم تا اینکه گذشت و رسید روزی که اتّفاق بزرگی به وقوع پیوست
و آن لحظه ای بود که معلّمم در سر کلاس درس ، پیش همه دانش آموزان از دستخط من تعریف کرد و مرا مورد تشویق و تحسین خودش قرار داد .
معلّمم با این کار غوغایی در درون من به وجود آورد و مرا متحوّل کرد طوری که عاشق دستخط خودم شدم و حتّی با علاقه و اشتیاق فراوان در کلاس خوشنویسی ثبت نام کردم از آن روز به بعد به طور نا خود آگاه به درس و مشق و کلاس و مدرسه توجه زیادی می کردم؛ طوری که پیشرفت تحصیلی چشمگیری داشتم. اکنون که دقیقتر نگاه می کنم و با دیدگاه دیگری به این مسئله توجه می کنم، می بینم که با این کار معلم خواست به من خوب نوشتن را یاد بدهد .
و این یک حادثه اتفاقی نبوده است بلکه این روش و دیدگاه روانشناسانه معلم بود که با روشی استادانه به من یاد داد که چگونه زیبا بنویسم .
معلمم به خاطر دستخط بدم مرا تنبیه یا سرزنش نکرد او به من نگفت که تو خوب نوشتن بلد نیستی و یا .... چرا ؟ ..... چون او روانشناس بود چون او دلسوز بود و از همه مهمتر او متعهد به خدمت گزاری بود .
[ شنبه 04/2/13 ] [ 5:46 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |