شکر خدا، باز مرا حرم امن عمه سادات

نصیب شد زیارت آن معصومه پاک نهاد

تا شعاع صد زارع، حرمش امن و امان 

پلیس نگیرد،عرب و عجم و نه مهاجرافغان

... راستش بیش از چهار سال است که بیشتر سال را تهران هستم؛ ولی هر وقت بخاطر کارهای اداری که پیش می آید، قم میروم، یک احساس امنیت عجیبی دارم و حتی آن زمانهای که اقامه ام از ناحیه کمیته انضباطی «مرکزجهانی علوم اسلامی» به ریاست عطاران و گزارش های سرتاپا دروغ نامرد و بی انصاف و ظالمی چون آقای آقای، بدون هیچ دلیلی اقامه ام قطع شد. 

       لذا در همان خرداد 85 آقای آقایی، تصریح کرد: «باید هرچه زودتر ایران را ترک کنی، وگرنه دخترت حق مدرسه رفتن ندارد»!

       با آن هم که اقامه نداشتم ، احساس امنیت می نمودم. فقط گه گاهی بخاطر محروم شدن دخترم از مدرسه و تحصیل، نگران می شدم، ولی تهِ دلم احساس امنیتی داشتم که دخترم ان شاء الله از ثبت نام مدرسه و تحصیل محروم نخواهد شد ... و جالب آن که دقیقا بعد از سخنان دلسوزانه ای مخمل باف نسبت به فرزندان محروم از مدرسه مهاجرین افغانستانی، رهبری دستور مستقیم دادند که باید تمام فرزندان مهاجر فاقد مدرک که در سن مدرسه باشند، ثبت نام شوند.

      بنده بعد از بیست سال داشتن کارت مهاجرت که به وسیله «مرکزجهانی علوم اسلامی» کارتم تبدیل به پاسپورت و اقامت شده بود، اقامه ام به صورت کاملاً ظالمانه و غیرقانونی باطل شده بود، به عنوان فاقد مدرک، تک دخترم و اولین فرزند عزیزم، قبل از تکمیل شدن سن مدرسه، راهی کلاس اول ابتدایی شد که بر همان اساس آخرین فرزند دخترم که سال گذشته به سن مدرسه رسید، نیز ثبت نام شد که سال تحصیلی آتی ان شاء الله می شود کلاس دوم ... 

        باید مهاجرین سخنرانی دلسوزانه ای حجت الاسلام والمسلمین سیدمرتضوی را در همایش اداره اتباع که در همین وبلاگ در همان سال متن سخنان ایشان را نشر نمودم، از یاد نبریم که بعد از آن پدران و مادران فرزندان فاقد مدرک ، دارای مدرک قانونی شدند ... .