تصفیه حساب با امام زمان
.... آری! خیلی سخت است که در روز ولادت امام زمان، کسی از پیروان امام زمان (عجج) علیه امام زمان مطلب بینوسد.
خوب! من مینوسم، قضاوت باشماست که کارم خوب است یا بد؟
... امسال هرچه به بچه ها زنگ زدم، هیچ کدام شان جواب ندادند!!. منتظر ماندم که شاید خود شان زنگ بزنند؛ چون امسال اصفهان وضعیت هر سال را ندارد!
... دگه شرطی شده ام! هرسال که نزدیکیهای نیمه شعبان که میشود، دو سه روز قبل به اصفهان زنگ میزنم و ضمن تبریکات، عید نیامده را پیشاپیش تبریک عرض نموده خواستار تنظیم برنامه رفتن به جمکران میشوم و ... .
امسال هرچه به بچه ها زنگ زدم، هیچ کدام شان جواب ندادند!!. منتظر ماندم که شاید خود شان زنگ بزنند؛ چون امسال اصفهان وضعیت هر سال را ندارد! فاملها که در طرح سرشماری افغانهای غیرقانونی شرکت کرده اند، تا آخر برج پنج برای شان فرصت داده شده که ایران را ترک کنند. برای همین، اکثر شان می خواهند به اصطلاح از این مهلت کوتاه که برای شان داده اند درست استفاده کنند. لذا آنهای که متدین هستند سه کار دارند:
1) دید و بازدید و "صله رحم" با خویشاوندان شان در شهرستانها که تا کنون بخاطر نداشتن مدرک قانونی نتوانسته بودند دید و بازدیدی داشته باشند؛
2) زیارت اماکن مقدسه، همانند: بی بی معصومه (س) در قم، امام رضا (ع) در مشهد، عبد العظیم (ره) و امام خمینی(ره) در تهران ...؛
3) خرید وسائل لازم و مراجعه به محلها مرزهای تعیین شده جهت خروج از کشور امام زمان... . برای همین متوجه بودم که امسال نمیتوانم مثل هر سال، سرم را پایین بیاندازم بروم اصفهان، بعدش از منزل فاملها زنگ بزنم و کاروان نیمه شعبان را به جمکران راست و ریز کنم ... لذا تصمیم گرفتم که از همین قم – گرچند خرج تلفن زییاد می شود- زنگ بزنم، وقت که میروم اصفهان، برای برگشت برنامه ریزی کرده باشم!.
... به هر کدام از شماره های بچه های جمکرانی زنگ میزنم، بوق، بوق بعد قطع میشود و پیامی ظاهر میگردد که "پاسخ نمیدهد!" ... آخر! یکبار، دوبار ،ده بار! یکی، دوتا، سه تا ... دهتا، همه پاسخ نمیدهد!. بالاخره به مشهد زنگ زدم که آقای فلانی شماره حاج رضایی را داری؟ شماره را گرفته با ایشان در تماس شدم و از بچه های هیئت پرسیدم که جواب خیلی ناشیدنی و ناگوار بود! گفت: ... از احمدیِ ما دعوت شده بوده که به جشن شان شرکت کند، اسم جشن شان را هم گذاشته اند "وداع با امام زمان"! - احمدی قبول می کند. به اصطلاح دبیر "جشن وداع" به ایشان میگوید: این جشن عمومی نیست که هرکس سرش را پایین بیاندازد و بیاید ، چندتا کف بزند، شربت و شیرنی نوش جان نموده و برود! جشن ویژه ای است برای "جوانان پروتیست"! اگر میخواهی شرکت کنی سه تا شرط دارد!!...
- ... چرا شرط گذاشته اند، شرطهای چه بوده ؟
- نمیدانم حاج آقا! در جریان هستید یانه؟ و آن این که سربرگ های را که سال گذشته برای افغانهای فاقد مدرک داده بودند؛ همه به این خوش بین بودند که سران دولت اسلامی ایران، دل شان به این مهاجرین فقیر و بدبخت فاقد مدرک - که وضع اقتصادی شان خیلی بدتر از مهاجرین است که دارای کارت مهاجرت و زیر نظر سازمان ملل هستند، میباشند - دل شان به رحم آمده ، میخواهند این ها را مدرک قانونی بیدهند ... . لذا همه با شورو شوق تمام، با چه هزینه های گزاف و گرانی، در صف های طویل روزها و هفته ها، خود شان بیگار میکردند، مسافت های طولانی را می پیمودند و ساعت ها طولانی سرپا می استادند ... تا این که سربرگ بدست آورند. امسال که از اول برج چهار تعیین تکلیف شروع شده است، آنها را به دو دسته تقسیم کرده اند:
الف: خانوادها؛ برای کسانی که خانوادگی هستند، یک ماه وقت داده شده یعنی از آنها امضاء و پنج انگشت شصت گرفته اند که باید تا آخر برج پنج سال جاری، از ایران خارج شوند؛ اگر نشوند، پیامد دارد! پیامدش سریح اعلام نشده است که چیست؟
ب: مجردین؛ از آنها هم شصت و امضاء گرفته و چهار ماه به آنها مهلت داده شده که ایران را - به اصطلاح جوان ها- کشور امام زمان را ترک کنند.
ظاهراً خانم یکی از بچه هیئتیها مریض بوده و چند سال است که تحت درمان قرار دارد. شوهرش نسخهها و استشهاد محلی تهیه میکندکه برای شان فرصت داده شود تا خانماش درمان شود. مأمور در مقابل درخواست ایشان برآشفته شده توهین میکند، به زور ازش امضاء میگرد – البته این که تمام شصت و امضاها اجباری است، بماند جای خودش که برگشت دوطلبانه نیست- از آنجا ناامید میشود، با راهنمایی محل، به شورای افغانه مراجعه میکند، باز هم جواب مناسب بدست نمیاورد، حتی به ایشان توصیه میشود که حتماً ایران را ترک کند. اگر میخواهد خانمش را در ایران درمان کند، به نمایندگی یعنی همان قونسولی ایران در قندهار مراجعه کند و با ویزا به ایران برگردد. وقت او میگوید: من هزینه برگشت – که تقریباً دو ملیون نیم می شود- را ندارم.
با طعنه به او گفته میشود: به بیمارستانهای امریکایی مستقر در افغانستان مراجعه کن!!
لذا جوانان، از این برخوردهای غیر انسانی، در اصفهان و از کلّ تصمیم عودت اجباری ناراضی هستند؛ سرشماری سال 1389 را یک فریب تلقی مینمایند.
- حاجی! این تقسیم بندی های اخراج به اصطلاح "افغانهای غیر قانونی" از ایران را در جریان هستم. بفرمایید: قضیه "جشن وداع با امام زمان" چیست و شرطهای شرکت در آن جشن چه بود؟
- احمدیِ ما که در آن جشن شرکت نکرده است، ولی از شرطهای سرپایی که به ایشان گفته شده تعجب برانگیز و عجیب و غریب است! اول این که اگر بخواهی شرکت نمایید، باید؛ سیم کارتت را باسندش بیاورید که همین جا پیش جشم شما معدوم میشود!! بعدش هم این که گرفتن ارباب یا به عبارت واضحتر، رسمان بردگی و بندگی به گردن انداختن هزینه ندارد، ولی ... از زیر یوغ ارباب در رفتن هزینه دارد، این را که میدانی؟! چه بسا هزینه های که خیلی ها پرداخته اند ... بعد در اخیر میگوید: "بگذار سرراست و پسته کنده بگم: "ما دگه امام زمان را از کارگزانش شناختیم! که نه به مریض رحم می کند، نه به یتیمان و بیوها، نه به کودکان و کهن سالان... . حال که کارکزاران امام زمان به حرفا و بدبختی های ما توجه نمی کند و خود حضرت ایشان بداد ما نمیرسد یا نمیتواند برسد" ... یک جشن وداع دسته جمعی را راه انداخته ایم که به همین صورت جمعی جمع وارد افغانستان شویم و به صورت قدرت مند از دو طرف دولت و طالبان مطابق تشخیص منافع خود کار و شغل پیدا کنیم؛ چون در افغانستان اگر "پورفسور" دهر هم باشی، تا زور و پارتی نداشته باشی، نه تنها شغل نمیتوانی پیدا کنی که زندگی کردن و زنده ماندن هم ناممکن است داداش ... میایی بسم الله، وگر نه "خَف" تو و "چوپ" ما، تو را بخیر و ما را به سلامت.