سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام مهاجر
لینک های مفید
  • صفحه اصلی
  • ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    تصفیه حساب با امام زمانتصویر تزئینی است

    .... آری! خیلی سخت است که در روز ولادت امام زمان، کسی از پیروان امام زمان (عجج) علیه امام زمان مطلب بینوسد.
    خوب! من می­نوسم، قضاوت باشماست که کارم خوب است یا بد؟

    ... امسال هرچه به بچه ها زنگ زدم، هیچ کدام شان جواب ندادند!!. منتظر ماندم که شاید خود شان زنگ بزنند؛ چون امسال اصفهان وضعیت هر سال را ندارد!

    ... دگه شرطی شده ام! هرسال که نزدیکی­های نیمه شعبان که می­شود، دو سه روز قبل به اصفهان زنگ میزنم و ضمن تبریکات، عید نیامده را پیشاپیش تبریک عرض نموده خواستار تنظیم برنامه رفتن به جمکران می­شوم و ... .
    امسال هرچه به بچه ها زنگ زدم، هیچ کدام شان جواب ندادند!!. منتظر ماندم که شاید خود شان زنگ بزنند؛ چون امسال اصفهان وضعیت هر سال را ندارد! فامل­ها که در طرح سرشماری افغانهای غیرقانونی شرکت کرده اند، تا آخر برج پنج برای شان فرصت داده شده که ایران را ترک کنند. برای همین، اکثر شان می خواهند به اصطلاح از این مهلت کوتاه که برای شان داده اند درست استفاده کنند. لذا آنهای که متدین هستند سه کار دارند:
     1) دید و بازدید و "صله رحم" با خویشاوندان شان در شهرستان­ها که تا کنون بخاطر نداشتن مدرک قانونی نتوانسته بودند دید و بازدیدی داشته باشند؛
     2) زیارت اماکن مقدسه، همانند: بی بی معصومه (س) در قم، امام رضا (ع) در مشهد، عبد العظیم (ره) و امام خمینی(ره) در تهران ...؛
     3) خرید وسائل لازم و مراجعه به محل­ها مرزهای تعیین شده جهت خروج از کشور امام زمان... . برای همین متوجه بودم که امسال نمیتوانم مثل هر سال، سرم را پایین بیاندازم بروم اصفهان، بعدش از منزل فامل­ها زنگ بزنم و کاروان نیمه شعبان را به جمکران راست و ریز کنم ... لذا تصمیم گرفتم که از همین قم – گرچند خرج تلفن زییاد می شود- زنگ بزنم، وقت که میروم اصفهان، برای برگشت برنامه ریزی کرده باشم!.

     ... به هر کدام از شماره های بچه های جمکرانی زنگ میزنم، بوق، بوق بعد قطع می­شود و پیامی ظاهر می­گردد که "پاسخ نمی­دهد!" ... آخر! یکبار، دوبار ،ده بار! یکی، دوتا، سه تا ... ده­تا، همه پاسخ نمی­دهد!. بالاخره به مشهد زنگ زدم که آقای فلانی شماره حاج رضایی را داری؟ شماره را گرفته با ایشان در تماس شدم و از بچه های هیئت پرسیدم که جواب خیلی ناشیدنی و ناگوار بود! گفت: ... از احمدیِ ما دعوت شده بوده که به جشن شان شرکت کند، اسم جشن شان را هم گذاشته اند "وداع با امام زمان"! - احمدی قبول می کند. به اصطلاح دبیر "جشن وداع" به ایشان میگوید: این جشن عمومی نیست که هرکس سرش را پایین بیاندازد و بیاید ، چندتا کف بزند، شربت و شیرنی نوش جان نموده و برود! جشن ویژه ای است برای "جوانان پروتیست"! اگر می­خواهی شرکت کنی سه تا شرط دارد!!...
    - ... چرا شرط گذاشته اند، شرط­های چه بوده ؟
    - نمیدانم حاج آقا! در جریان هستید یانه؟ و آن این که سربرگ های را که سال گذشته برای افغانهای فاقد مدرک داده بودند؛ همه به این خوش بین بودند که سران دولت اسلامی ایران، دل شان به این مهاجرین فقیر و بدبخت فاقد مدرک - که وضع اقتصادی شان خیلی بدتر از مهاجرین است که دارای کارت مهاجرت و زیر نظر سازمان ملل هستند، می­باشند - دل شان به رحم آمده ، می­خواهند این ها را مدرک قانونی بی­دهند ... . لذا همه با شورو شوق تمام، با چه هزینه های گزاف و گرانی، در صف های طویل روزها و هفته ها، خود شان بیگار می­کردند، مسافت های طولانی را می پیمودند و ساعت ها طولانی سرپا می استادند ... تا این که سربرگ بدست آورند. امسال که از اول برج چهار تعیین تکلیف شروع شده است، آنها را به دو دسته تقسیم کرده اند:
    الف: خانوادها؛ برای کسانی که خانوادگی هستند، یک ماه وقت داده شده یعنی از آنها امضاء و پنج انگشت شصت گرفته اند که باید تا آخر برج پنج سال جاری، از ایران خارج شوند؛ اگر نشوند، پیامد دارد! پیامدش سریح اعلام نشده است که چیست؟
    ب: مجردین؛ از آنها هم شصت و امضاء گرفته و چهار ماه به آنها مهلت داده شده که ایران را - به اصطلاح جوان ها- کشور امام زمان را ترک کنند.
    ظاهراً خانم یکی از بچه هیئتی­ها مریض بوده و چند سال است که تحت درمان قرار دارد. شوهرش نسخه­ها و استشهاد محلی تهیه می­کندکه برای شان فرصت داده شود تا خانم­ا­ش درمان شود. مأمور در مقابل درخواست ایشان برآشفته شده توهین می­کند، به زور ازش امضاء می­گرد – البته این که تمام شصت و امضاها اجباری است، بماند جای خودش که برگشت دوطلبانه نیست- از آنجا ناامید می­شود، با راهنمایی محل، به شورای افغانه مراجعه می­کند، باز هم جواب مناسب بدست نمیاورد، حتی به ایشان توصیه می­شود که حتماً ایران را ترک کند. اگر می­خواهد خانمش را در ایران درمان کند، به نمایندگی یعنی همان قونسولی ایران در قندهار مراجعه کند و با ویزا به ایران برگردد. وقت او می­گوید: من هزینه برگشت – که تقریباً دو ملیون نیم می­ شود- را ندارم.
    با طعنه به او گفته می­شود: به بیمارستانهای امریکایی مستقر در افغانستان مراجعه کن!!
    لذا جوانان، از این برخوردهای غیر انسانی، در اصفهان و از کلّ تصمیم عودت اجباری ناراضی هستند؛ سرشماری سال 1389 را یک فریب تلقی می­نمایند.
    - حاجی! این تقسیم بندی های اخراج به اصطلاح "افغانهای غیر قانونی" از ایران را در جریان هستم. بفرمایید: قضیه "جشن وداع با امام زمان" چیست و شرط­های شرکت در آن جشن چه بود؟
    - احمدیِ ما که در آن جشن شرکت نکرده است، ولی از شرط­های سرپایی که به ایشان گفته شده تعجب برانگیز  و عجیب و غریب است! اول این که اگر بخواهی شرکت نمایید، باید؛ سیم کارتت را باسندش بیاورید که همین جا پیش جشم شما معدوم می­شود!! بعدش هم این که گرفتن ارباب یا به عبارت واضح­تر، رسمان بردگی و بندگی به گردن انداختن هزینه ندارد، ولی ... از زیر یوغ ارباب در رفتن هزینه دارد، این را که میدانی؟! چه بسا هزینه های که خیلی ها پرداخته اند ... بعد در اخیر میگوید: "بگذار سرراست و پسته کنده بگم: "ما دگه امام زمان را از کارگزانش شناختیم! که نه به مریض رحم می کند، نه به یتیمان و بیوها، نه به کودکان و کهن سالان... . حال که کارکزاران امام زمان به حرفا و بدبختی های ما توجه نمی کند و خود حضرت ایشان بداد ما نمیرسد یا نمیتواند برسد" ... یک جشن وداع دسته جمعی را راه انداخته ایم که به همین صورت جمعی جمع وارد افغانستان شویم و به صورت قدرت مند از دو طرف دولت و طالبان مطابق تشخیص منافع خود کار و شغل پیدا کنیم؛ چون در افغانستان اگر "پورفسور" دهر هم باشی، تا زور و پارتی نداشته باشی، نه تنها شغل نمیتوانی پیدا کنی که زندگی کردن و زنده ماندن هم ناممکن است داداش ... میایی بسم الله، وگر نه "خَف" تو و "چوپ" ما، تو را بخیر و ما را به سلامت.


    [ دوشنبه 90/4/27 ] [ 1:36 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]
    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    دوستان! چند سالی در کشور خودم به نام افغانستان آواره تر از دیار دگرانم، حال این معنی را بر خویش دارم می­ قبولانم که برای مردم ما هجرت، سفر دور درازی است که انتهای آن محکمه عدل الهی است. لذا هروقت دلم از نا مردمی ها و نامردی های اطرافیان و سران بی سر و حاکمان متعصب سود جویِ کشورم ... می گیرد سراغ « سلام مهاجر » رفته دل نوشته های که قطرات دریای دل گرفتگی های هجران همیشه خانه بدوشی هست را باشما در میان می گذارم . باری عزیزان؛
    این جهان همچون درخت است‏ اى کرام
    ما بر او چون میوه‏ هاى نیم خام سـخـتـگـیرى و تـعـصـب خـامى است
    تا جنینى کار خون آشامى است
    موضوعات وب
    آرشیو مطالب
    امکانات وب


    بازدید امروز: 487
    بازدید دیروز: 51
    کل بازدیدها: 565909
    تماس با ما