سلام مهاجر | ||
جالب ترین چرندیات تاریخی کاکا کرزی
[ سه شنبه 87/10/10 ] [ 4:3 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
چشم انتظاران بابا از اوردگاه تله سیا! - منتظر چه کسی هستید بچه ها ؟ - بابا! - بابات کجا رفته ؟ - جمهوری اسلامی ایران! - کی رفته ؟ - همین ترمای امسال(تیرما:پاییز) - برای چه ؟ - لقمه نان! - خوب ! به این زودی که نمیاد! - می گویند : نیروی انتظامی گرفته، برده اوردگاه ! - کدام اوردگاه ؟ - نمی دانم که ایران چند تا اوردگاه دارد؛ می گویند: تله سیاه - وای! بچه ها دعاکنید، دعا! خدا کند باباتان زنده بیاد ها! - مگر در اوردگاه ایرانی ها آدم می کشند ؟ - اوردگاه سنگ سفید و تله سیا! قتلگاه است، قتلگاه ! قتلگاه افغانیها! - راستی بابا تونه کی گرفته ؟ - می گویند : بعد از آمدن خلیلی اینا!! [ دوشنبه 87/10/9 ] [ 10:47 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
8/10/1387 در این سفر معاون رئیس جمهور و هیئت همراه طی دو دور مذاکرات رسمی با معاون رئیس جمهور ایران و همتایان ایرانی شان، در موضوعات گسترش روابط میان دو کشور، تداوم مشارکت ایران در بازسازی افغانستان، مشکلات اقامت، کار و تحصیل مهاجرین افغانستانی در ایران و جلب کمکهای ایران برای مقابله با حوادث اضطراری گفتگوهای انجام داده و به توافقاتی در این زمینه ها دست یافتند. در این سفر دیدار ها و مذاکرات جداگانه میان هریک از اعضای هیئت با همتایان ایرانی شان صورت گرفته و پس از گفتگو و بررسی زمینه های همکاری متقابل، یادداشتهای تفاهم و سند همکاری در زمینه های موافقت شده به امضا رساندند. از جمله نسبت به امور مهاجرین به توافقات ذیل دست یافتند : 1 ) برمبنای مذاکرات انجام شده در خصوص مهاجرین طرف ایرانی موافقت نمود: اخراج مهاجرین فاقد مدرک در زمستان امسال را متوقف نموده و نیز مهاجرین ساکن در مناطقی که از طرف شورای عالی امنیت ملی ایران مناطق ممنوعه برای اسکان مهاجرین اعلان شده است می توانند به افغانستان برگشته یا به دلخواه شان به یکی از شهرهای دیگر ایران اسکان یابند. استاد خلیلی طی سخنرانی در جمع مهاجرین به تشریح دستاوردهای ملت و دولت افغانستان در طول هفت سال صحبت نموده و پیشرفتهای صورت گرفته در عرصه های معارف، صحت عامه، راهسازی، توسعه مخابرات و شبکه ارتباطات تلفنی، رشد و توسعه چشمگیر رسانه ها و و جود آزادی بیان، تامین مشارکت و حضور اقوام و گروههای اجتماعی در اداره کشور، به تفصیل سخن گفتند. [ یکشنبه 87/10/8 ] [ 7:2 عصر ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
بلی، فقط در این گوشه از دنیا، در دنیای خودم، در دنیای که بسیار به آن عشق میورزم رسیدم. کابل هستم، صحت و لباس عافیت در تن، صحت و در فکر بازیابی خاطرات گذشته و در جریان قرار گرفتن روزگار اینجا. این کابل، یک دنیا عشق است، یک دنیا زندگی است. وقتی ازش دور باشی، درکش میکنی وقتی در درونش زندگی کنی احساس آرامش میکنی اما وقتی بیرون از کابل باشی فکر میکنی بسیار ویران شدهای، بسیار بیچاره و وامانده شدی، وقتی از این شهر خاکآلود دور باشی، خاطرات اینجا مثل خوره به تنت میفته و هی در تنت سوزنک بازی درمیاره، با خودت و آن هستی که نیستی است مشکل پیدا میکنی. این است زندگی در وطن، زندگی در کابل و عشق در کابل و افغانستان عزیز. این است کوچههای گردآلود و غباری که از سرعت موترها و ملیبسها به هوا بلند میشود و تو پشتش دق میکنی. این هم عشق است و تو برای استنشاق آن دلتنگ میشوی، باور کنید به دنبال این کوچههای تنگ و غبارآلود دلتنگ میشوید.
حتی دیدن کودکان خیابانی با چشمان جستجوگر شان، دیدن گدایان سرِ سرک، دیدن تصاویری که برای خیلیها تکاندهنده است اما گاهی زیباست و عشق. چرا زیباست، چون تو دلیلی برای این مییابی که چو عضوی به درد آورد روزگار، دیگر عضوها را نماند قرار. تو احساس میکنی آنها نیازمند تواند، نیازمند دستگیری توست است. اینجا در دل تو عشق روئیده است که با آنها احساس همدردی میکنی، اینجا عشق است که تو میخواهی به آنها کمک و احساس مشترک داری. چرا چون تویی که آن را درک میکنی، تویی که آرزو میکنی دیگر کودکان افغان در سرکهای و کوچهها کار نکنند، گدایی نکنند در عوض به مکتب بروند. اینجاست که عشق روئیده است و تو هستهء آن عشق هستی که برای بهتر شدن جامعه قدمی برداشتی. دیدن دوستان، پرسه زدن در کوچههای برچی، کارته سه سراپا عشق است. هیچ شهری به اندازه کابل زیبا نیست، هیچ شهری به زیبایی کابل و مردمان افغان نمیرسد. قربان علی همسایه ما که هر روز با کراچیاش به کار میرود و شبها دیر به خانه برمیگردد. وقتی درب حولی را تق تق میزند و پسر کوچکش سر از پا ناشناخته و شیدا دویده درب را باز میکند و بعد قربانعلی صورت پسرش را میبوسد و پسرش را روی کراچی در حولی خانه یک دور میگرداند – سراپا عشق است، زندگی است و امید. پسر قربانعلی شاد است چون پدرش کار میکند و شبها با دست پر برمیگردد، او شاد است چون پدرش وقتی هرشب دیرگاه به منزل بازمیگردد، یک دور با پدرش سرگرمی و کراچی سواری میکند – مهم نیست که کودکان همسایه موترسواری میکنند. کراچی پدر برای او عشق است و سرگرمی. گپهای از بازی مردار سیاست بماند برای یادداشت بعدی. [ جمعه 87/10/6 ] [ 6:18 عصر ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
میلاد مسیح مهربان مبارک باد وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا و درود بر من، روزى که زاده شدم و روزى که مىمیرم و روزى که زنده برانگیخته مىشوم.» (19) مریم : 33 سالروز پور فیض میلاد حضرت مسیح (ع) پیام آور صلح و دوستی، مهر و آشتی را به تمام مسحیان و بشردوستان جهان تبریک و تهنیت عرض نموده گسترش صلح امنیت مسیحایی را در سراسر جهان، بویژه کشور بخاک خون نشسته افغانستا آروزمندم!. به قول حضرت مسیح که می فرماید : « هیچ به فردا میندیش، فردا اندیشه هایی برای خود دارد ، رنج هر روز برای آن روز کافی است .» امید وار باشید! به فرموده حضرت علی(ع) گذشته ها گذشته؛ آینده هنوز نیامده؛ فرصت وجود میان دو نستی را مغتنم شمارید. ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (19) مریم : 35 خدا را نسزد که فرزندى برگیرد. منزّه است او؛ چون کارى را اراده کند، همین قدر به آن مىگوید: «موجود شو»، پس بىدرنگ موجود مىشود. (19) مریم : 35 مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (23) المؤمنون : 91 خدا فرزندى اختیار نکرده و با او معبودى [دیگر] نیست، و اگر جز این بود،قطعاً هر خدایى آنچه را آفریده [بود] باخود مىبرد، و حتماً بعضى از آنان بر بعضى دیگر تفوّق مىجستند. منزه است خدا از آنچه وصف مىکنند. (23) المؤمنون : 91 [ جمعه 87/10/6 ] [ 2:21 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |