سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام مهاجر
لینک های مفید
  • صفحه اصلی
  • ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    مرغ آزاد شدپرواز مرغ با بال دلاری

    "طیران مرغ دیدی"؟ ندیدی!
    "ای! بی خبر بی کوش که با خبر شود"
    "مرغ آزاد شد" و به هفت و چهار رسیده
    تو در صف پینج و هفت می خوابی

     انقلاب مرغی به ثمر نشست و مرغان حتی در قم هم آزداد شد!.



    همین آخر شعبان یا اول ماه رمضان بود ، یکی از مسئولین بلند پایه ای دولت ایران ، طی مصاحبه ای اعلام کرد که مرغ کیلوی پنج هزار هفت صد تومان

    (5700 تومان) به مردم عرضه میشود. هیچ کس حق ندارد از آن بیشتر بفروشد. لذا برای کنترل قیمت ها ... نظارت و برسی های ما هم در ماه مبارک رمضان تشدید میشود... .

    برای آن که تجربه دیروز تکراز نشود؛ امروز زودتر به فروشگاه محل مراجعه کردم، دیدم خلوت و "سوت و کور" است. یک خانم پشت کامپیوتر نشسته چون مشتری نداشت ،  برای خودش از بکاری، ذکر می گوید! کامپیوترش را هم خاموش کرده بود.
    پرسیدم: مرغ ندارید؟
    - نه. شنبه میاریم.
    - ساعت چند بیام ؟
    - با یک لبخند مقیرانه ای گفت: دگه مرغ آزداد شده !
    - کیلوی چند است ؟
    - فکر کنم گفت: هفت هزار دو صد تومان (7200). به نظرم آمد که این خبر واحد است و حجیت ندارد! زود میرم فروشگاه گشتارگاه نگین و امروز بالاخره مرغه را می گیرم. راه افتادم از خیابن کارگر به سمت آذر. هنوز از یک استگاه از میدان امام دور نشده بودم که دیدم همه گردن ها چرخیده به سمت برون از شیشه اتوبوس به پیاده رو زول زده بودند و هیچی هم نمی گفتند!! وقت به دقت نگاه کردم، از بس که تعجب آورد بود، در چشمانم به صورت یک نوار و خط نامنظمی عریض طویلی سیاه رنگی، به عرض دو متر و اندی و به طولی بیش از بیست متر ، جلو مغازه ها روی سنگ کشیده شده بود و میرفت و میرفت تا میرسید به یک گاراژ که آن آخذس هم خوب پیدا نبود! تازه داخل گاراژ این خط عریض تر می شد که در قسمت روشنای سمت شرقی آن دیده می شد که مردان هم در عرض زنان ، صف گرفته اند و برای بدست آوردن مرغ زرّه ، زرّه پیش میروند. ولی دامنه ای صف مردان از برون گاراژ و آفتاب برچیده شده بود و به داخل گاراژ رسیده بود. ولی صف زنان همچنان در دله ای آفتاب از گرمای 40درجه او کسب فیض می کردند.

    باورم شد که "خبرواحد حجت نیست"! تارسیدم به به آذر و فروشگاه گشتارگاه مرغداریِ نگین. با تأسف دیدم که روی میز توضیح کننده مرغ ، در تابلوی کوچک کاغذ A4   نوشته شده است: "مرغ تازه تمام شد"!. از فروشندن پرسیدم، کی آمد که الآن تمام شده است؟

    - همین الآن برو، در تمام مغازه ها مرغ هست! ... خیلی خوشحال شدم که ... اما قید بعدی را که آورد، این فرضیه که "خبر واحد حجت نیست" را باطل کرد؛ و آن این بود "دگه مرغ آزاد شد" کیلوی هفت هزار و چهار صد (7400)تومان توی همه مغازه ها هست.


    [ پنج شنبه 91/5/5 ] [ 12:37 عصر ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]
    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    دوستان! چند سالی در کشور خودم به نام افغانستان آواره تر از دیار دگرانم، حال این معنی را بر خویش دارم می­ قبولانم که برای مردم ما هجرت، سفر دور درازی است که انتهای آن محکمه عدل الهی است. لذا هروقت دلم از نا مردمی ها و نامردی های اطرافیان و سران بی سر و حاکمان متعصب سود جویِ کشورم ... می گیرد سراغ « سلام مهاجر » رفته دل نوشته های که قطرات دریای دل گرفتگی های هجران همیشه خانه بدوشی هست را باشما در میان می گذارم . باری عزیزان؛
    این جهان همچون درخت است‏ اى کرام
    ما بر او چون میوه‏ هاى نیم خام سـخـتـگـیرى و تـعـصـب خـامى است
    تا جنینى کار خون آشامى است
    موضوعات وب
    آرشیو مطالب
    امکانات وب


    بازدید امروز: 54
    بازدید دیروز: 152
    کل بازدیدها: 552853
    تماس با ما