سلام مهاجر | ||
غزه سیاه ! [1] (قسمت دوم از گزارش مراسیم هولوکاست اسلامی) احتمال تکرار تاریخ شعیان بامیان در پاره چنار پاکستان الف: مشابهت های جغرافیایی هزاره های افغانستان و "پاره چنار" پارا چنار منطقه ای زیبا، سرسبز و پر آب است که در شمال غربی پاکستان، در دامنه ای "سفیدکوه" قرار دارد. این شهر شیعه نشین، مرکز "شهرستان کرُرم" است که آن را "وادی کرم" و "کَرُم ایجنسی" نییز می نامند. در سه طرف این منطقه سه استان افغانستان [کاملاً پشتون نشین، سنی مذهب وهم نژاد طالبان] یعنی "ننگرهار" ، "پکتیا" ، "خوست" قرار دارد. در جنوب شرق آن منطقه ناآرام "وزرستان شمالی" ["وزرستان" ، مرکز و پایگاه اصلی طالبان می باشد]، در سمت شمال شرق آن " منطقه اورکزئی ایجنسی" و در شرق آن نیز "شهرستان هنگو" قرار گرفته است. [2] هزارجات (شعیان هزاره) که عمدتاً در غرب و شمال کابل قرار داشت، تا قبل از 1880 میلادی، شامل غزنی، قلات، نواحی بلخ، اندر آب و نواحی مرزی هرات می شد. از دهه هزار 1890 م، سرزمین های موطن هزاره ها به طور مکرر در معرض حملات و اشغال کوچی های پشتون قرار می گرفت و آنها [با حمایت حکومت آنروز که مثل امروز که در دست پشتون است] این زمین های قابل کشت را اغلب به عنوام مراتع و چراگاه حیوانات خود اشغال می کردند. این موضموع البته، نتیجه مستقیم اجرای سیاست "جمعیت زدایی" در هزاره جات توسط حکومتهای متوالی تحت کنترل افغان ها (پشتون ها) بود. این سیاست پیامد دوگانه ای داشت : از یک طرف منجر به کاهش ابعاد "سرزمین" هزاره ها شد، از طرف دیگر مهاجرت این مردمان به شهرها و در نتیجه کاهش بازدهی کشاورزی جوامع هزاره را به دنبال آورد.
نگاه کنید به افغانستان و محدوده ای "هزاره جات" قبل از 1890م ب : مشابهت های اعتقادی هزاره های افغانستان و "پاره چنار" چنان که توجه نمودید، شیعیان "پاره چنار" از نظر جغرافیایی، دقیقاً همانند "هزاره های" افغانستان محصور افغانهای پشتون می باشند، که این مسئله از نظر نظامی زمینه ای تحریس به تجاوز را فراهم می کند. از نظر اعتقادی هم شعیان "پاره چنار" به خاطر شیعه بودن شان زمینه و بهانه آماده شده ای برای تجاوزات ناسیونالیست های فاشست طالبان وهابی وجود دارد. به همین بهانه امیرجائر و ناسیونالیسم پشتون بنام عبدالرحمن، از چند تن ملاهای بی دین، با تطمیع های کلانی از آنها خواست که جنگ علیه هزاره های شیعه را جهاد اعلام کنند. با بدست آوردن فتوای جهاد، علیه هزاره های شیعه به عنوان کفار اعلام جهاد کرد. عبد الرحمن این امیر جائر، در دو مورد از مذهب سؤاستفاده کرد و بنام مذهب جنگید : یکی هزاره ها به عنوان آن که آنها شیعه هستند؛ و دیگری علیه نورستانی ها که بکلی کافر تلقی می شدند. عبدالرحمن افغانها را به جهاد دعوت کرد و نوشت : « هرچند مرد و زن و پسر دختر و مال و متاع اشرارهزاره را از راه غنیمت بدست آرند بر طبق آئین دین مبین حضرت سید المرسلین پنج یکش را حق دولت دانسته ارسال پایه سریر سلطنت نمایند و چهار خمس آنرا حصه و بهره خود شمرده متصرف مالکانه شوند و از صدور این حکم بود که هزاران مرد به قتل رسیده دختران و زنان و پسران ایشان به غلامی (بردگی) و کنیزی رفت و این حکم تازمان سلطنت معدلت آیت ... برحال و بر قرار بود.» [3] توجه می نمایید که به مال و اموال و زن و فرزند هزاره های شیعه افغانستان، همانند کفار حربی "خمس" قرار می دهد. از آنجای که او یک امیر جبار و خونخوار بیش نبود، پایگاه جایگاه و پایگاه مردمی ای چندانی در میان مردم داخل افغانستان نداشت، اقوام غیر غیر افغان یعنی غیر پشتون، از این فتوا و جهاد استقبال نکردند؛ برای همین از قبائل کوچی (عشایر) پشتون بی زمین پاکستان را علیه شعیان مظلوم هزاره دعوت به جهاد کرد. بدین ترتیب شعیان مظلوم هزاره ها، در جنگی که عبدالرحمان علیه آنها اعلام کرده بود، هم در معرض تبعیض مذهبی و هم قومی قرار داشتند؛ جنگی که در آن او از ارتکاب هیچ نوع جنایت و برحمی مضایقه نکرد. [4] نگاه کنید به افغانستان و محدوده ای "هزاره جات" بعد از 1890م ج : مشابهت های حکومتی هزاره های افغانستان و "پاره چنار" البته گرچند حکومت و دولت پاکستان، همانند دولت عبدالرحمان که اصلاً ولی همانند خیلی از حکومت های بعد از او چون ظاهر شاه و حتی زمان داود، از تند روان طالبانی و وهابی حمایت می کند. چنان که در خبر ذیل می خوانید، در اخیر نحوه همکاری دولت پاکستان را هم از زبان یکی از نمایندگان روحانی پاره چنار می آید : به گزارش رادیو پشتو از پاره چنار مرکز کورم ایجنسی این 11 نفر رانندگان کامیونهایی بودند که روز پنجشنبه هنگام حمل محموله مواد غذایی به شکل کاروانی تحت حفاظت ارتش به پاره چنار در حمله ناجوانمردانه طالبان ، القاعده و اشرار در منطقه صده و پیرقیوم ربوده شده بودند و کلیه کاروان و کامیونها را که به 90 دستگاه می رسید غارت کردند و چهار تن از رانندگان را درهمان روز اول زنده زنده آتش زدند ، قرار بود بقیه که زنده و تحویل طالبان هستند را آزاد نمایند ولی امروز 11 تن از افراد ربوده شده را بطرز فجیعی از پای در آوردند .نخست آنان را سر بریدند و سپس اجساد بقیه را مثله کردند. همه این مظالم و جنایات در حضور حکومت ارتش پاکستان صورت گرفته است .در طول بیش از یک سال اینگونه جنایات با هماهنگی نیروهای دولتی و ارتش صورت گرفته است . هفت ماه است شهر پاره چنار و مناطق اطراف آن تحت محاصره شدید طالبان و القاعده است . دولت تاکنون نه تنها هیچ اقدامی انجام نداده است ، بلکه بعضا مسئولین حکومتی و نظامی از قبیل عطا الرحمان معاون حاکم سیاسی شهر صده و سرهنگ مجید علنا با طالبان همکاری می کنند و برای آنان از مردم به زور پول جمع می کنند . در حمله روز پنجشنبه نیز 35 تن از جنایتکاران را از زندان آزاد کرده بودند . جناب آقای هلال طوری می فرمود : این کامیون ها، در ظاهر برای کمک به مردم محاصره شده پاره چنار به راه افتاده بود، ولی در واقع پیشاپیش با طالبان که همان سپاه صحابه هستند، هماهنگی های لازم در نرسیدن این کمک ها به مردم مظلوم پاره چنار شده بود؛ اولاً تمام راننده های کامیون ها از شعیان انتخاب شده بود ! ثانیاً آن که بعد از حمله طالبان نیروهای دولتی بعد از اندک درگیری ظاهر عقب نشینی کردند، راننده های مظلوم شعیان، با کمال برحمی بدست طالبان رها شدند. همان جنایت را که در خبر خواندید، بر راننده های شعیان رفتند. و همین ایشان می فرمود : زمین های را طالبان از غاصبانه گرفته اند که ما میتوانیم با جنگ پس بی گیریم، ولی دولت مرکزی نمی گذارد ! می گوید : اگر بدون زور اسلحه با گفتگو میتوانید پس بی گیرید، مسأله نیست، پس بی گیرید. ولی بازور اسلحه اجازه ندارید. در حال که آنها زمین های ما را بزور اسلحه غصب کرده اند. آنها برای غصب سرزمین های ما اجازه دارند که بزور اسلحه غصب کنند، ولی ما شعیان پاره چنار حق نداریم که بزور اسلحه زمین های که مال ما و حق مسلم ماست، پس بی گیریم !. بدتر از آن می گفت : دولت از ما شعیان پاره چنار خواسته بود که منطقه برای نیروی امریکاییها تخلیه کنیم ! تا پاره چنار میدان هوایی و محل استقرار نیزو های نظامی خوشان کنند !! ما قبول نکردیم. این دقیقاً همان شیوه است که در طول بیش از هفت دهه بعد از 11893م، تصرفات غاصبانه سرزمین های مردم شیعه هزاره بوسیله عبدالرحمان جابر ، تا همین سالهای 1356 شمسی بوسیله حاکمان متعصب پشتون، ادامه داشت. مشابه آن داشت با پشت وانه ای کرزی در بهار سالهای 87 – 1386 می خواست تکرار شود که با همدستی شعیان سراسر افغانستان و رسانه های منصف و بی طرف، کرزی و کوچیان پشتون – گرچند جنایات و قتل های را مرتکیب شدند – ولی به اهداف شوم شان نرسیدند... . طالبان، صنعت ویژه پاکستان به نظر می آید، یکی از دلائل عدم همکاری دولت با شعیان پاره چنار، عدم موافقت همین مسأله باشد. به فرض محال اگر شعیان پاره چنار، روی هرجهت قبول می کردند ؛ بطور قطع دولت علیه شعیان تبلیغاتش راه می انداخت که شعیان با امریکا معامله کرده اند، از همین روی بر علیه سنیان آن جا از امریکا خواسته اند که بیایند، پایگاه نظامی علیه سنیان دائر کنند. از این طرف پول هنگفت و کلانی را از امریکایی ها می گرفت، - کاری که دقیقاً بوسیله طالبان کرد، یکروز برای ساختن آن پول گرفت و بعدش از امریکا در از بین بردنش ...- از آن طرف هم در جواب اعتراضات سنیان شیعیان را مقصر اعلام می کردند. واقعاً دولت های پاکستان عجب دولت های معامله گر سود جویند. از جنگ سی ساله افغانستان، تنها دولت که از همه دول کافر و مسلمان بیشتر سود بردند و سود جوستند و سواستفاده کرد، فقط دولت پاکستان بود، و هم اکنون هم از ناامنی آن به صورت های مختلف سود می برند. در واقع طالبان برای دولت پاکستان، یک صنعت سود آوری است که صنعت حتی "انیرژی هستیی" به اندازه طالبان برای پاکستان سود آور تر و حافظ منفعت تر، برای حاکمان تاجر پاکستان نمی باشد. چون با صنعت طالبان هم از غربی ها پول می گیرند و هم از مسلمانها باج خواهی دارند. در هیچ کجای دنیا به اندازه پاکستان پول نفت عربستان سعودی را نمیوانند بالابکشند. [1] - "غزه سیاه" اسم محل جنایت به اسم جانی محسوب می شود. چون بوجود آورنده گان غزه سیاه پاره چنار، بوسیله کسانی رقم خورده که آنها در افغانستان "اَوغان سیاه پوش" ، " کوچی های سیاه پوش " نامیده می شوند. زیرا آنها بیشتر به رنگ سیاه تمایول دارند ، برای آن که آنها اهل نظافت پاکی نستند، به همین جهت لونگی (عمامه) سیاه می بندند، زنان و مردان شان لباس سیاه می پوشند، و حتی غیژدی ( خیمه و چادر) های محل سکونت شان سیاه هستند.[2] - پاراچنار (در منابع قدیم عربی : باراشنار) ، شهری در شمال غربی پاکستان . این شهر بخشی از ایالت سرحدی شمال غربی (ایالت شمال غربی ) و نیز قسمتی از منطقة پشتونستان است که در میان رشته کوههای شمال غربی پاکستان واقع و دارای دره های سرسبز، آبشارها، چشمه ها و جنگلهایی با درختان صنوبر و چنار است . جاده ای که این شهر را به افغانستان مرتبط می سازد، پس از گذر از درة پایه وار، از گردنة کُرَّم (در شمال غربی شهر) می گذرد. از این راه تجارت پشم ، شال، قره گل و مانند آن صورت می گیرد (اسعدی ، ج 2، ص 129؛ د. اردو ، ذیل «مادّه »). عشایر ادی زئی، دویل زئی، غندی خیل، مستوخیل، حمزه خیل ، منگل ، مثبل ، درزدران منتوان ، وزئی ، حاجی غلزئی ، لیسانی و پاره در شهر و اطراف آن سکونت دارند./سیدجمال حیدری/ [3] - تیمور خائف، 1980 : 140- 150 ؛ به نقل از کتاب "هزاره های افغانستان" ، دکتر سید عسکرمسوی، 157 [4]- "هزاره های افغانستان" ، دکتر سید عسکرمسوی، 157 [ جمعه 87/12/16 ] [ 8:52 صبح ] [ 1000Hasani ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |