خودم دیدم که افغانی می گرفتند !
در همین بلاگ خواندید که در مسافرت چند پیش جناب حجة الاسلام و المسلمین!!! آقای خلیلی، معاون ریاست محترم جمهور آقای کرزی، به ایران، به یک سری توافقات دست یازیده بودند، که از آن جمله توافقات، آن بود که مهاجرین فاقد مدرک در ایران، یا به اصطلاح ایرانی ها،افغانی های غیرمجاز در ایران را تا آخر امسال (1387) اخراج نکنند. و بقیه توافقات که عطف به همین توافق محسوب نمایید ...
آری ! خودم دیدم وقت ... از ساوه می آمدم به سمت قم، ار روستایی آوه که رد شدم، تابلوی آمد که نوشته بود ... جعفریه، کمی از تابلو رد شدیم، ماشین سر چهار راه توقف کرد. از شیشه به سمت چپم نگاه کردم که استگاه اتوبوس با سقف ضد بارانی که روی صندلیش یک زن جوان هزاره افغانی منتظر ماشین به سمت ساوه نشسته بود. به سمت برونی دیواره آهنی استگاه که هنوز رنگ داده نشده بود، روی نقش پیکان تیر، نوشته شده بود : "قم" . فهمیدم که منی بوس ما از این چهار راه باید به سمت راست بی پچد... ناگاه درب منی بوس باز شد، یک سرباز با کف گیر ایست و باز رسی آمد بالا؛ چند بار داد زد : "افغانی ندارید ؟ " "افغانی ندارید ؟ " ...
اهداف اصلی مقامات افغانی از مسافرتهای خارجی
آری ! مسئولین اراکین بی قدرت و اقتدار دولت ما کس و کاره ای نیستند، جز آن که تبدیل شده اند به دستگاه های امضاء. در هر کشور که میروند، پای یک سری قرارداد های را امضاء می کنند، فقط امضاء می کنند! اجرایش دیگه بستگی دارد به وجدان و پای بندی به عهد پیمانی طرف توافق قرارداد؛ عمل کردند که، خانه شان آباد، نکردند، به خرمن شان برکت! همین. مردم و ملت افغانستان حق ندارند به مسئول و صاحب امضاء بگوید : که چرا توافقات امضاء شده ای جناب عالی عمل نمی شود؟ . چون او رفته بود که غم آینده و آتیه خودش را بخودر و تأمین کند که، بعد از سقوط هبوط از مقامش، در کشور مورد نظر جای پای دارد یانه ؟ هدف مسافرت اکثر اراکین و مسئولین بلند پایه بی مایه افغانستان تا کنون این بوده، منافع ملی مردمی بهانه ای بیش نیست ...