سلام مهاجر | |||
دو سوال برای
|
|
افرادی که به این کلینیک رفت و آمد دارند، مبتلا به ایدز هستند. این بیماران برای دریافت داروهای خود صبح خیلی زود به این مرکز میآیند و قبل از اینکه کسی آنها را ببیند به خانههای خود برمیگردند. گفتوگو با رادیو و تلویزیون که هیچ، آنها حتی حاضر نیستند حروف اختصاری نامشان هم در مجله یا روزنامهای چاپ شود. یکی از این بیماران که فقط 26 سال دارد، میگوید: «این بزرگترین راز زندگی من است. به خصوص حاضر نیستم مادرم چیزی از این موضوع بداند چون اگر بفهمد من آلوده به «HIV » هستم حتما میمیرد.»
براساس آمارهایی که در افغانستان وجود دارد، 636 نفر از جمعیت 30 میلیونی این کشور مبتلا به ایدز هستند. اما کارشناسان معتقدند چنین آماری در حد یک شوخی است. در افغانستان زیر پوشش تعصبات و تابوهایی که حاصل جهل و نادانی است، HIV و ایدز هر روز بیشتر و بیشتر پیشرفت میکنند و به جمع دیگر مشکلات این کشور افزوده میشوند. سازمان «مدیسن دوموند» در سال 2009 برنامههای درمانی ضدویروسی HIV را در افغانستان پایهگذاری کرد. الیویر واند کاستیل، یکی از کارشناسان مدیسن دوموند میگوید: «سازمان ملل معتقد است در حال حاضر آمار مبتلایان به ایدز در افغانستان هزاران نفر است. علاوه بر این تعداد معتادان تزریقی هم در این کشور روزبهروز افزایش پیدا میکند. پس اگر در چند سال آینده تعداد بیماران ایدزی در این کشور به حد انفجار برسد، اصلا تعجبآور نخواهد بود.» افغانستان، بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر در سرتاسر جهان است. طبق برخی آمارها حدود یک میلیون نفر از مردم این کشور معتاد هستند که 20 هزار نفر از آنها مواد را به شکل تزریقی استفاده میکنند. اما بدترین بخش سناریو این است که 80 درصد از این معتادان تزریقی از سرنگهای دست دوم و به شکل شریکی با دیگر معتادان استفاده میکنند. اکثر این افراد به طور دستهجمعی زیر پلها یا درون ساختمانهای نیمهویران زندگی میکنند. آنها هیچ نوع دسترسیای به پزشک، آزمایشگاهها یا مراکز درمانی ندارند. بنابراین بیشتر این افراد جنگزده و بیخانمان از وجود چنین بیماریای در بدن خود بیخبر هستند. حتی آنهایی که میدانند آلوده به HIV هستند هم سعی میکنند چیزی از این موضوع بر زبان نیاورند چون در افغانستان بیماری ایدز همیشه یک معنی دارد؛ روابط جنسی غیراخلاقی.
بیپولی و نادانی؛ دو یار HIV
دکتر فهیم پیغام، مدیر مرکز ملی مبارزه با ایدز در افغانستان میگوید: «یکی از بزرگترین مشکلاتی که در راه مبارزه با HIV در افغانستان وجود دارد، طرز تفکر مردم نسبت به بیماری ایدز است. اکثر افغانها فکر میکنند این بیماری به علت روابط جنسی نامشروع منتقل میشود.» البته غیر از این تابوهای وحشتناک مشکلات دیگری هم هست. مثلا تامین بودجه کافی برای برنامههای پیشگیری و درمان. هارشت ویرک، کارشناس مبارزه با ایدز در کابل میگوید: «اکثر هزینههای مربوطه از طریق کمکهای بینالمللی تامین میشود. مثلا بانک جهانی در 3 سال گذشته حدود 10 میلیون دلار برای مبارزه با HIV و ایدز هزینه کرده است.» ویرک معتقد است که گرچه این مقدار پول برای برنامههای پیشگیری و درمان ایدز در افغانستان کافی نیست اما نمیتوان انتظار بیش از این را داشت. چون مسایل و مشکلات بسیار مهم دیگری هم در افغانستان وجود دارد که حل آنها نیازمند کمکهای بینالمللی است.
سال گذشته طرح درمانی بزرگی در افغانستان راهاندازی شد که متادون مجانی در اختیار معتادان قرار میداد. اگر این برنامه با موفقیت پیش میرفت، این قرص جانشین فرم تزریقی هرویین میشد و تعداد معتادان تزریقی کاهش پیدا میکرد. اما متاسفانه به دلیل مسایل امنیتی این طرح متوقف شد. کارشنان بهداشت میگویند اولین قدم برای مبارزه با ایدز در افغانستان، جلب رضایت مقامات حکومتی است. چون مسوولان دولت افغانستان معتقدند اگر متادون یا کاندوم رایگان در اختیار عموم قرار بگیرد، در واقع مردم به فساد و فحشا ترغیب میشوند.
افغانی! تا افغانی، سرگردانی
مهاجرین افغانی فاقد مدرک را حتی دولت افغانستان هم حمایت و پشتبانی نمی کند. حال آن که وضع اقتصادی و معشتی مهاجرین افغانی فاقد مدرک اقامت در ایران، از جهات مختلفی، نه تنها بدتر از مهاجرین دارای کارت اقامت هستند، بلکه وضع نا بسامان و گرفتاری های آنها با هیچ مهاجر غیر قانونی در دنیا قابل مقایسه نمی باشد.
آری، درست است! از روز که کشور ما افغانستان شده است و حاکمان بی سر ما، اوغان، مردم ما در داخل خارج بی سرنوشت و سرگردان است. باور ندارید؟ بروید تاریخ افغانستان را بخوانید.
---------------------------------
... در داخل و خارج، بخاطر حکومتی فاسد و ناپاسخ گو، مردم ما، در کوره راهای تاریک سرگردانی و بی سرنوشتی، قدم های را برمیدارند که نمی دانند گام بعدی در چه چاه و چاله ای پا خواههد گذاشت.
امروز رفته بودم تهران سفارت باصطلاح کبرای افغانستان، برای بدست آوردن وکالت برای یکی از بستگانم در افغانستان ... دیدم! مردم دسته، دسته و معطل و پریشان پیش سفارت به صورت صف های از بس معطلی بهم ریخته استاده و نشسته اند و به دیوار غربت سرگردانی تکیه داده اند، این طرف و آن طرف استاده و نشسته الّافند.
شروع کردم از این و آن پرسیدن که این صف های وقت کش و سرگردانی زا برای چیست؟ یکی می گوید: برای اخذ پاسپورت از اصفهان آمده است. آن دگری می گوید از شیراز ... آمده اند برای گرفتن نامه آمده اند ...
وقت که از اشان توضیح می خواهم که چرا این همه آدم برای گرفتن پاسپورت آمده اند؟ کمتر حاضر می شوند که بگویند که پاسپورت برای چه می خواهند!. لذا داخل یک محوطه شدم که تعدادی زیادی از زن و مرد محرم و نامحرم به صورت صف و انتظار روی صندلی های پلاستکی منتظر بودند. به شخص برخوردم که آدم آرام و خونسردی به نظر می آمد، ازش پرسیدم که این همه آدم ها پاسپورت را برای چه می خواهند ؟ ....
او مقداری برایم توضیح داد که ایرانی ها اعلام کرده است، کسانی که کارت مهاجرت دارند، میتوانند پاسپورت بی گیرند، بدون خروج از ایران، تا زمان که خود شان یا فرزندان شان مشغول تحصیل هستند اقامه داده می شود. البته این دقیقاً کپی همان بلای است که هشت سال قبل بر سر ما آمد! یعنی اعلام کردند؛ کسانی که کارت مهاجرت شان را تحویل بدهند و پاسپورت بی گیرند، از طرف وزارت خارجه ایران برای آنها در کشور شان ویزای تحصیلی فرستاده می شود؛ یعنی از ایران خارج شوند و از کشور شان با ویزای تحصیلی برگردند، برای شان اقامه داده می شود! ما فکر می کردیم که اخذ پاسپورت همانند آزادی های که دارد، دارنده آن میتواند بدون نامه راهداری به هر استان ایران سفر کند، دوام و بقای اقامه اش هم از کارت مهاجرت طولانی تر خواهد بود! - گرچند هرسال برای تمدید پاسپورت و اقامه برای ما هزینه ای داشت- ذهی خیال باطل!.
به علاوه ایشان نکته ای دیگری را متذکر شده که خیلی جالب بود، و آن این که کسانی که این پاسپورت از سفارت افغانستان در ایران گرفته اند، اگر بروند افغانستان، ویزا نمی شود؛ یعنی با این پاسپورت ویزا نمی توانند بی گیرند، این پاسپورت در داخل افغانستان از طریق سفارت ویزا داده نمی شود! چون این پاسپورت ها خارج از افغانستان از سفارت داده شده است!!.
آری! مردم مجبور و معذور بی خبر از تمام جهات مثبت و منفی تبدیل کارت مهاجرت، به پاسپورت و عدم تبدیل آن به پاسپورت، با نگرانی دلهره و امید و نا امیدی در هر دو طرف؛ لذا برخی رسک می کنند اقدام به اخذ پاسپورت می کنند و برخی مهاجرین به همان کارت مهاجرت مدت دار که از چهار ماه تا شش ماه بیشتر ندارد اکتفا کرده و منتظر سرنوشت گوند خود شان مانده اند.
تنها تفاوت که کارت با پاسپورت دارد آن است که کارت مهاجرت را دولت افغانستان، سازمان ملل و ایران در قبال سرنوشت دارندگان آن قانوناً مسئولیت دارند؛ هرتصمیم هم گرفته شود، می باید با مشاوره و مفوافقت سه جانبه باشد؛ امّا پاسپورت را فقط دولت ایران ساپورت می کند؛ یعنی تا هر زمان که خواستند اقامه می دهد و هروقت که نخواستند می تواند اقامه ندهد.
مهاجرین به هیچ نهاد منبع دست رسی ندارند که از آنها سوال کنند که کدام یک؛ یعنی عدم تبدیل کارت مهاجرت به پاسپورت، بهتر است یا تبدیل آن به پاسپورت؟ امّا مهاجرین افغانی فاقد مدرک را حتی دولت افغانستان هم حمایت و پشتبانی نمی کند. حال آن که وضع اقتصادی و معشتی فاقدین مدرک اقامت در ایران، از جهات مختلفی، نه تنها بدتر از مهاجرین دارای کارت اقامت هستند، بلکه وضع نا بسامان و گرفتاری های آنها با هیچ مهاجر غیر قانونی در دنیا قابل مقایسه نمی باشد.
این که این اطلاع رسانی مربوط چه نهاد مراکز می شود، پرواضح است. اما این که چراین نهادهای کذای مردم سرگردان و نگران را از مخمصه نمی رهانند و راهنمایی نمی کنند؟ این سوال هم مانند همان سوال اصلی بی جواب است و شما خوانندگان محترم جواب بگویید... .
آری، درست است! از روز که کشور ما افغانستان شده است و حاکمان بی سر ما، اوغان، مردم ما در داخل خارج بی سرونشت و سرگردان است. باور ندارید؟ بروید تاریخ افغانستان را بخوانید.