سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام مهاجر
لینک های مفید
  • صفحه اصلی
  • ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     

    دولت عربستان ، دشمن افغان

    اعتراضیه روزنامه چراغ نسبت فشارهای کمیسیون بررسی تخطی رسانه ها

    چهار شنبه 12 حمل 1388- کابل – روزنامه چراغ

    از مدتی است کمیسون دولتی بررسی تخطی رسانه ها "روزنامه چراغ" را نسبت چاپ و نشر مضامینی که در آن دست های نامرئی و چهره های پنهان آن عده کشورهای عربی ای افشا و نقد می گردد که در جامه دوست و بهانه برادری به ادامه خونریزی و جنگهای قومی- مذهبی ازطریق پرورش و آموزش دست پرورده های تروریست خویش دامن میزنند؛ زیر فشار گرفته و در واقع میخواهد با تهدید و ارعاب؛ مهرسکوت بر قلم و زبان دست اندرکاران این روزنامه بزنند؛ در حالیکه همواره در پاسخ به این کمیسون گفته ایم که نظر به قانون رسانه های همگانی کشور ؛ ما مسوولیت اخلاقی نشر جوابیه طرف را داریم و بس.

    به باور ما جنایات جنگی و نقض حقوق بشر در افغانستان در سه دهه گذشته و بخصوص در زمان حاکمیت گروه طالبان و حضور قدرت مند القاعده در کشور ابعاد فرا افغانی نیز داشته و تعدادی از کشور ها عربی مانند عربستان سعودی دانسته یا نا دانسته شریک جرم این جنایات میباشند.
    عربستان سعودی در این مدت برای ترویج وهابیت بدون تردید از پاکسازی های قومی - مذهبی در افغانستان با فراهم آوری منابع هنگفت مالی حمایت مستقیم کرده و بر جنایات بشری گروه های طالبان و سایر جنایاتکاران صحه گذاشته است؛ اگر چنین نبود، زمانیکه پاکسازی قومی در مزار شریف، دایکندی ، بامیان، تخار و جای های دیگر جریان داشت، چرا رژیم سعودی از طالبان حمایت میکرد و آنان را به عنوان دولت به رسمیت شناخته بود.
    ما بر این باوریم که رسیده گی به جنایات جنگی و نقض حقوق بشر در افغانستان در قالب برنامه عدالت انتقالی بدون پرداختن به ابعاد گوناگون آن و بررسی آن فراتر از مرزی های سیاسی افغانستان ناقص و یک جانبه خواهد بود؛ کشور های حامی تروریستان و طالبان نیز باید جواب دهند که بر اساس کدام روشهای دیپلوماتیک از رژیم های جنایات حمایت کرده اند.

    این قصه حزین و این غصه وزین برای همه مردم افغانستان اظهر من الشمس است که عده ای از کشور های عربی سالهاست برای خوشی باداران(اربابان) خویش؛ گروه های افراطی و تنگ نظر چون طالبان را برای سرکوب مردم و نابودی ارزشهای ملی و اسلامی ما تسلیح؛ تجهیز و تمویل کرده و تا این اواخر که اداره فتنه گر بوش به موزیم جنایات جنگی پیوست؛ در کنار آن ادارة بدنام تماشاچی افغان کشی و رنج و آواره گی افغانها توسط اشغالگران قرار داشتند تا این که فرمان یافتند صفحه را ورق زنند و باب دوستی و برادری را برای اغوای افکار عامه و جلب همدردی رهبران افغان بلند تر قرأت کنند که متاسفانه عده ای از رهبران را قبلا برای این منظور خریده و استخدام کرده اند.

    البته مصلحت مادی رهبران و مجبوریت سیاسی رئیس جمهور کشور برای قایل شدن نقش به این کشورهای دشمن افغان؛ بر مردم ما معلوم و روشن است. اما توصیه ما اینست که از این شهزاده های مصلحتی و شاهان در حال انقراض و فروپاشی؛ خیری قابل تصور نیست، جز شعله ور شدن جنگهای قومی و مذهبی نظیر پاکستان که مردم آن گروگان و اسیر دالر های باد آورده نفتی همین شیخ ها و شهزاده های ترسو گرفته شده اند.

    لذا هر بخشی از این ادعا های ما اتهام و نادرست است؛ سفارت خانه های معترض و شاکی می توانند جوابیه خود را مستقیماً برای این روزنامه بفرستند و ما نیز آنرا با کمال امانت داری به نشر خواهیم رسانید تا سیه رو گردد هر که در او غش باشد.

    امیدواریم کمیسیون محترم نیز شکار احساسات و مصلحت بینی ها نشده و در فکر تقویه آزادی بیان و رسانه های همگانی باشند. خداوند بزرگ (ج) کسانی را که به آنچه خدا نازل کرده حکم


    [ چهارشنبه 88/1/12 ] [ 6:33 عصر ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    حکایت « در دو سوی شب»، تا طالبان، طالبان است، سرنوشت محتوم کودکان افغانستان است. تعریف طالبان میاه رو [1] و تند رو را از کودکان یتیم شده دست طالبان کابل و مزار و بامیان پرسید! آنها می شناسند که طالبان تند رو یعنی طالبان که با عمامه های سیاه و ریش های بلند آمدند و آنها رایتیم کردند؛ طالبان میانه رو یعنی طالبان که با ریش های تراشیده و کراوات بسته، آمدند و کمک های جهانی به این کودکان را با چرب زبانی به عنوان حقوق های دیکتاتوری کذای مثل ارث و مراث جد و آبای شان بالا کشیدند.
    ***
    در دو سوی شب

    نامه ای به دخترم که نیست

    این نامه را برای تو می نویسم دخترم!

    در روز گاری که زادن هر مردش

    میراندن مردان دیگر است

    و قد کوتاهان جهان

    بزرگ مردان تاریخ اند

    در وطنی که دشمنانش دل در گرو هم دارند

    و مرگ تنها عروسک است

    که کودکانش هدیه می گیرند

    این نامه را برای تو می نویسم دخترم!

    هنگامی که تو دریایی

    و امواج پیراهنت

    عشق را رد و بدل می کند

    و نسیم نفسهایت

    آتش جنگ را خاموش می سازد

    و من در گستره میان رویا و نفس هایت

    در دو سوی شب

    برتافته و مضطرب

    که دشنه روزگار با تو چه خواهد کرد

    این نامه را برای تو می نویسم دخترم!

    در شبی که کابوس ها و گمان ها دوره ام کرده اند

    در وطن اشباح سر گردان

    که لحظ? بر من پلک فرو نمی بندند

    و من در هجوم دندان های سگان هار

    چونان علفی در شوره زار غربت

    بر دیوار های ستبر زمان می رویم

    آنگاه که سخت تو را می کاوم

    و با دستان جنون و مهربانی

    گنجشکان را به مزرعه می خوانم

    تا تو بمانی

    این نامه را برای تو می نویسم دخترم!

    از تبعیدگاهم

    هنگامی که زخم هایم را می شمارم

    و خواب به چشمانم نیست

    و نیمه مانده شب را

    ورق می خورم

    و چون چشم می بندم

    کابوس نبودن تو به سراغم می آید

    و اما

    تو برایم بگو

    با این همه

    چگونه می توان به سرچشمه ها و رود خانه ها برگشت؟

    این نامه را برای تو می نویسم دخترم !

    این نامه را

    --------------------------------------------------------------------

    [1] نماینده سازمان ملل درباره طالبان و طالبان میانه رو گفت: من تا کنون فردی را نیافته ام که به من معنای طالبان میانه رو را تعریف کند،

    + نوشته شده توسط حفیظ ا... شریعتی سحر در یکشنبه پانزدهم اردیبهشت 1387 و ساعت 23:50 |


    [ چهارشنبه 88/1/12 ] [ 12:33 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

     

    فتوا سیاسی شورای علما ؛ زهری بر گلوی عدالت
    در طول تاریخ ، وابستگی های علماء دینی به پایگاهای زر و زور ، موجباب ذلت و عقب ماندگی، فقر و فلاکت مردم آن دیار فراهم کرده اند. لذا وابستگی علماء دینی، به پایگاهای قدرت دولتی، تحت هر نام و مکتب که باشد، به ضرر اسلام و سد در برابر اجرایی شدن قسط و عدالت و احکام الهی محسوب شده و منجر به سستی تعهدات دینی دینداران، بویژه جوانان خواهد شد. زیرا عصر کنونی، عصری ارتباطات مدرن است که جهان را تبدیل به دهکده کرده است. روی این حساب نمی شود، با سؤاستفاده از عوامیت و فریب اکثریت مردم بی سواد، خواسته های عوام فریبانه را بر قشر با سواد و روشن فکری اهل فکر و فرهنگ تحمیل کرد. عصر کنونی به جای چوب ها و پله های منابر علماء، وسائلی را در اختیار اهل فکر و فرهنگ گذاشته است که برد فتاوای توجه گرانه ای ستم ارباب زر و زور را خنثی کرده و جایگاه و پیگاه مفتی های مفت اندیش وابسته را به خطر خواهد انداخت.
    مگر همین علماء و رهبران دینی نبودند که دیروز به عنوان رهبران هفتگانه گروه جهادی در اواخیر اشغال شوروی، در عربستان سعودی رفتند، در خانه خدا، تحت لیوای شاه فهد حتی ادای سوگند کردند که دیگر علیه هم نجنگند و مردم مظلوم افغانستان را بیش از پیش در رنج و زحمت نیاندازند ... که بعدش آمدند با نقض اَیمان شان، آن جنگ خونینی را به راه انداختند که منجر به خرابی کابل و تسلط طالبان وهابی و سازمان تررورستیی القاعده در کشور عزیر مان افغانستان شد.

    پنجشنبه 6 حمل 1387- سرمقاله (روزنامه چراغ)

    ... شورای علمای کشور طی صدور اعلامیه ای فرمایشی و ناقض استقلال سیاسی کشور؛ خواستار تدویر لویه جرگه اضطراری به هدف استقرار صلح و ثبات و پایان دادن به ناآرامی ها در کشور، تحت نظر و ریاست ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی و اشتراک علما، روحانیون ،بزرگان اقوام، رهبران جهادی، شخصیت های سیاسی، اعضای مجلس شورای ملی، طالبان، نماینده گانی از سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان ملل متحد گردیده است.

    شورای مذکور پا را از گلیم فراتر گذاشته و برای خارج ساختن نام شماری از اعضای گروه طالبان از لست سیاه سازمان ملل متحد و تضمین امنیت و مصئونیت فعالیت رهبران آنها نیز پیشنهاداتی را کرده که کاملا در خط موازی با منافع حلقه های حاکم بر قدرت و در تضاد آشکار با منافع و مصالح عامه مردم قرار دارد.
    شورای علما کشور؛ نهادیست دولتی و معاش بگیر دولت؛ فقط در حالات و شرایطی فعال میشوند و احساس مسوولیت میکنند و مهر سکوت از دهان بر می دارند که اشاره ای از اربابان قدرت دریافت کنند. اما در موارد زیادی که با مزاج و برنامه های قدرتمداران در تضاد و یا اصطکاک قرار دارد، با آن مضر به سلامت اجتماعی و در تضاد آشکار با وجدان ملی میباشد؛ یا خاموش و بی تفاوت بوده و یا حتی با اربابان زر و زور، سرسازش را باز کرده است. که به عنوان مثال میتوان از سکوت و تماشاچی بودن این نهاد در رابطه به ترویج فساد در گونه های مختلف آن؛ نشر برنامه های مبتذل و گمراه کننده توسط بعضی رسانه ها؛ ادامه کشتار افراد ملکی توسط طرفهای درگیر جنگ؛ غصب و سو استفاده از ملکیت های عامه یا بیت المال توسط افراد معلوم الحال؛ مکتب سوزی و شاگرد کشی (کشتن دانش آموزان بوسیله طالبان) و امثالهم را نام برد که مستقیما با لایحه کاری و جوهر وجودی چنین نهادی دینی ارتباط داشته است که متأسفانه سکوت و سازش کرده اند.
    در گذشته هم شورا های نامنهاد علما، عامل بلاتکلیفی و چند دسته گی مردم در برابر رژیم های فاسد و بی دین شده و راه صواب و انتخاب درست را از مردم گرفته بود. هر ظالم و فاجری که قدرت را در دست داشت، او را "اولوالامر مسلمین" خوانده و قیام در برابر وی ناروا و به اصطلاح مروج غیرشرعی دانسته میشد. امروز ترس آن میرود که این شورا در همان خط و بستر سابقه حرکت و سقوط کند زهر بیشتر در گلوی عدالت ریختانده شود.

    آری چه خوب است ! برای اینکه جایگاه رفیع علمای دین که حجتهای خداوند(ج) و جانشینان برحق پیغمبر گرامی ما (ص) در روی زمین هستند، حفظ گردد و از احساسات دینی مردم در راستای منافع چند روزه جناحهای سیاسی استفاده ناروا صورت نگیرد و به باطل ماکس حق گرایانه پوشانیده نشود؛ لازم و ضروری است تا این نهاد از ابزار شدن در برنامه های سیاسی شدیدا پرهیز کرده و اهتمام و توجه خود را بر اصلاح جامعه ؛ آگاهی دادن به مردم از تخلفات اعمال نامشروع صاحبانی زور و زر و قیام در برابر ظالمان و مفسدان تمرکز دهند. از دادن فتوا های سیاسی که جنجال برانگیز و فتنه ساز که از آن بوی اختلاف و پیروی کورکورانه از منافع طبقه خاص به مشام میرسد؛ پرهیز نمایند، تا حد اقل رسالت خود در برابر دین و دنیداران ادا کرده باشند.

     مشروح را حتما نگاه نمایید :
    کشاندن پای پلید عربستان سعودی در قضایای افغانستان نه تنها صلح را باز نخواهد آورد که باعث ترویج بیشتر بنیادگرایی و جسور تر شدن جنایات کاران و ناقضان حقوق بشر نیز خواهد شد؛ زیرا طالبان برای انهدام نظام، باور به مبارزات سیاسی ندارد و برای نشان دادن قدرت به ترویج و ادامه فعیج ترین خشونتها پابند هستند.

    از سوی دیگر معلوم نیست که وابسته گان سعودی، با کدام صلاحیت و از کدام موقف از سازمان ملل خواسته اند که اسمای تعدادی از جنایات کاران طالبان را فهرست سیاه خود حذف کند، این حق را نه رئیس جمهور کرزی، نه امریکا و نه هیچ کس دیگری به جز از شهروندان قربانی افغان در دای کندی، مزار شریف، تالقان و جای دیگر ندارد. ... و ادامه@


    [ دوشنبه 88/1/10 ] [ 2:56 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    * آیا شهاب3 همان راکت های C-200TorM1 روسی است ؟
    *معامله خریداری راکت های روسی توسط ایران به سرازیر شدن مهاجرین ایرانی به خالک افغانستان می انجامد!

    مطابق شرایط قرارداد عقد شده میان روسیه و ایران راکت های C-300 تا ختم سال جاری عیسوی توسط روسیه به خاک ایران انتقال می یابند. روسیه با عرضه پنج کمپلکس سیستم این نوع راکت ها، خواهان دریافت یک میلیارد دلار امریکایی بود اما به تاسی از "دیپلماسی تخفیف" بالاخره مقامات روسی به 800 ملیون دلار موافقه نمودند. قبلاً نوع دیگر راکت های زمین به هوا را با داشتن قدرت کمتر C-200 یا Tor-M1 توسط ایران از روسیه خریداری شده بود، که در جمهوری اسلامی زیر نام "شهاب" مشهور است.

    اگر خصوصیات تخنیکی نوع سیستم راکت های رهبری شده بالستیکی C-15، C-200 و C-300 را مختصرا" مورد مطالعه قرار دهیم، نصب و استفاده C-200 و C-300 در یک مکان و زمان نهایت موثر اند، زیرا نخست C-300 بمب ها و راکت های جانب مقابل را در فاصله ی دور بعداز فیر نمودن آن ها توسط دشمن از بین می برد اما در صورت ازدیاد کمیت بمب ها و راکت های دشمن، سیستم نوع C-200 در فاصله نزدیک از محل قرارگاه خود آنها را از بین می برد.

    دستگاه نامبرده در فابریکه الکترومیخانیکی نظامی به نام کوپول واقع شهر ایژوفسک روسیه تولید و مدرنیزه می شود. قابل تذکر است که سیستم اتومات رادار C-300 تا 48 هدف جانب مقابل را کشف و نوعیت اهداف آنها را آشکار و خود را فورا" عیار و پرواز می نماید. هر راکت مذکور چندین هدف دشمن را از بین می برد. در حال حاضر کشور یونان 21 دستگاه مجهز C-200 Tor M1 را دارا می باشد، زیرا یونان و قبرس از ترکیه بیشتر در هراس اند. به این سبب ترکیه خیلی ها از روسیه ناراض می باشد.

    امروز تردید وجود ندارد که در امور دیپلوماسی، اقتصادی، تجارتی و مجموعا" سیاسی هیچگاه دوست و یا دشمن دایمی وجود ندارد. هر کشور روی منافع ملی خود عمل میکند. امروز در شرایطی که بحران مالی جهانی روز بروز استحکام میابد، قدم به قدم سرتاسر جهان را احتوا می نماید، ارزش فورمول یاد شده زیادتر میشود. عواقب این بحران در فدراسیون روسیه وخیم تراز آنچه پیشبینی شده بود، میباشد، زیرا اقتصاد روسیه وابسته به نفت و گاز است.

    یگانه کشور منطقه که به هیچ صورت نمیتواند با نصب سیستم مدرن سی – 300 در خال ایران موافقت کند اسرائیل میباشد. و این مستثنا نیست که بازی های دیپلوماسی و نظامی در آینده ی نزدیک به جنگ بین ایران واسرائیل بی انجامد . در آن صورت سیل از مهاجرین اهل ایران طرف افغانستان سرازیز خواهند شد.

    منبع: Afghanistan.ru فارسی.رو


    [ چهارشنبه 88/1/5 ] [ 3:10 عصر ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    مهمانان ناخوانده

    قسمت دوم زخم بی مرهم ...

    حدود سی سال است که پس از حمله شوروی به افغانستان و از بین رفتن مزارع تریاک این کشور، مهاجران افغان که بازار کار هیچ یک از همسایگانشان مثل ایران برایشان در آمد زا نبود به ایران سرازیر شدند. [5]

    [5] چه نوع افغان های به ایران آمدند ؟

    خوب دقت نمایید! هتاکی فارسی نویسی، این نامرد به کجا رسیده، اصلاً نمی فهمد چه می گوید! شاید هم یکی از خلبانان همان بال گرد های سفید سنگ یا از بستگان آنها باشد. ولی بهر صورت سخنانش خیلی نا آگانه و جاهلانه است. این احمق هم فکران گاودار شان، نمی داند که چه نوع افغانی های به ایرانی آمدند ؟ اولاً آن های که به ایران آمدند، همه شان از قوم هزاره، شیعه و فارسی زبان بودند. یکی از علت های مهم مهاجرت آنها به ایران، همان جهل نادانی آن ها و وابستگی های اعتقادی آن ها بود. بر خلاف آنچه که این نوسنده احمق ایرانی می گوید! بخاطر آن که ولایات ( استان های تشیع) همانند بامیان، غزنی، مزار، کابل، هرات، در طول تاریخ افغانستان، تا قبل از پیروزی طالبان تریاک کشت نمی شد، هم اکنون این ولایات(استانها) تریاک کشت نمی کنند. نه تنها تا قبل از پیروزی مجاهدین و طالبان، در مناطق و استانهای شیعه نشین، تریاک کشت نمی شد، بلکه در هیچ کجای افغانستان، تا قبل از پیروزی مجاهدین و طالبان، تریاک برای صادرات مافیایی بین المللی کشت نمی شد؛ برای آن که مردم، تا قبل آن زمان (پیروزیی مجاهدان و طالبان) کار زندگی داشتند و مافیایی مواد مخدر در افغانستان جای پای نداشتند.

    بعد از تجاوز روسها به افغانستان ( که الان ایرانی ها بخاطر دوستی با روس ها از آنها دوران چیزی نمی گویند ...) این شیوه جدید بوسیله مجاهدین کشف و توسعه و گسترش پیداکرد.

    نمیدانم این نوسنده ایرانی، آن موقع در ایران بوده یانه ؟ یکی از شعار داغ و دعاهای مأکد بعد از فرائض، در کنار "مرگ بر امریکا" ... "مرگ بر شوروی" بود. حالا که دولت ایران روس با هم دوست شده اند، این آقا افغان ها را "مهمان نا خوانده" می خواند و غیرقانونی می شمارد ! متأسفانه هنوز ایشان متوجه نیست، کلمات زشت و نابهنجار غیر فرهنگی را که به کار می برد دشنام است!، ... آخر جناب تو که می گویی چهار ملیون افغانی مهمان نخوانده ای غیرقانونی ! آخر میدانی "غیرقانون" یعنی چه ؟ یعنی که کمیت و کیفیتش را کسی نمیداند. آیا شما یا کسی نهادی میداند که در ایران چه قدر روسبی است ؟ نه! نمی دانند؛ بدلیل آن که این کار در ایران – گرچند فروان است – چون غیرقانونی است کمیت و کیفیتش را کسی نمیتوانند بدست بی یاورند. اعتیاد و معتادین در ایران که این همه اهمیت دارد و برای کشف آمار آن هزینه های سنگینی می شود، هنوز هیچ نهادی نتوانسته تعداد معتادین ایران را بدست آورد. آیا میدانی که از ایران ایز و اعتیاد به افغانستان صادر می شود ؟ آیا میدانی که در طول تاریخ افغانستان مردم شیعه هزاره معتاد- در ولایات بامیان غزنی که اکثراً شیعه هستند - نداشتند ؟ الان جوانان ما حتی زنان از ایران معتاد بر گشته اند !! ؟

    ((ایرانیان سی سال به افغان ها کار و مسکن دادند، تا از محل بیکار شدن کار گران ایرانی آنها مشغول به کار شوند. بسیاری از افغان های مهاجر در ایران ازدواج کردند، تشکیل خانواده دادند. برخی از آنها از مزایای تحصیل رایگان در ایران استفاده کردند و ... [10]

    [10] این آقا مثل آن نشه و خمار است! نمی داند چه می گوید !! از یک طرف می گوید: 4ملیون افغانی غیرقانونی، می گوید : "از مزایایی تحصیل رایگان در ایران استفاده کردند" در حال که مدرسه و دانشگاه بروی تمام، افغانهای غیرقانونی در ایران بسته است. حتی مدرس خود گردان که باهزینه های شخصی افغانها بوجود آمده بود، دولت جمهوری اسلامی مسدود کرد. آن های هم که مدرسه و دانشگاه رفته اند مجانی نبوده، بلکه با هزینه سازمان ملل بوده به ایران پرداخت می شده تا آن ها بی توانند درس بی خوانند. اگر منظورش چهارتا آخند است که باید از ریش این ناسیونالسم – اگر داشته باشد- گرفت و به دهنش آب نباد ریخته شود که سخنان شان منتج به این نتیجه می شود که امام زمان هم ایرانی است و ...

    تمام اینها اگر مهاجران مزبور قانونی بودند، یا در این حجم(4 میلیون مهاجر) نبودند، مشکل خاصی ایجاد نمی کرد. اما در کدام نقطه از جهان، حتی پیشرفته ترین کشورهای جهان با مهاجران غیر قانونی رفتار ی مثل رفتاری که ایرانیان با افغان ها کردند می شود!)) [11]

    [11] هیج کجای دنیا، این رفتار که ایرانی ها با مهاجرین به اصطلاح غیرقانونی افغانی می کنند، نمی کنند، و حتی آن رفتار که ایرانی ها با مهاجرین قانونی افغانی می کنند، نمی کنند. برای آن که من خودم مدتها به صورت غیرقانونی در پاکستان بودم، هم تحصیل می کردم و هم هر شغل را که می خواستم آنجام بدم آزاد بودم، یکبار هم سرباز و مأموران پاکستانی به افغانی به عنوان غیر تعنه هم نگفتند تا چه رسد کوتک اهانت ... در همین استرالیا بیش از چهار ملیون مهاجر غیرقانونی از پاکستان رفته اند و دارند هم میروند، هیچ از آنها شنیده نشده که برده باشد در اوردگاه مثل سفید سنگ ... درست است برخورد بد و غیر اسلامی و غیر انسانی که ایرانی ها با افغانی های قانونی و غیر قانونی اش دارد هیچ کجای دنیا ندارد، که اگر بخواهیم مقایسه بکنیم شما را حوصیله خواندن نخواهد بود.

    ((حالا همین مهاجران که به زور در حال تجربه دورانی دموکراتیک هستند، روزنامه و مجله ای دارند و... در مجلات و روزنامه هایشان به دفعات از رفتارهای غیر انسانی ایرانیان با مهاجران غیر قانونی! شکایت می کنند. تمام این دلشکستگی ها مربوط به چند جوک و شوخی با این مهاجران می شود. در حالی که سال هاست که در ایران برخی قومیت ها هم نسبت به هم این شوخی ها و طنز ها را نسبت می دهند. ))


    اینترنت آن لاین وسط خرابه ها

    ((بعد از حمله آمریکا به افغانستان انگار به یکباره باید این کشور مدرن می شد! آنهم به وسیله مهاجران افغانی که در کشورهای اروپایی تحصیل کرده بودند و از فرزندان خانواده های متمکن افغانی بودند. آنها به کشور اشغال شده خود بازگشتند و وبلاگ های افغانی را براه انداختند )) [6].

    [6] خوب ! مشکل اساسی ایرانی های نو محافظه کاری تازه بدوران رسیده نسبت به افغانستان همین کوته فکری نزدیک بینی شان می باشد. این ها فکر می کردند افغان و افغانی یعنی همین چند تا مهاجر شیعه ای قوم هزاره. با همین حساب و برداشت، در باره افغانستان برنامه ریزی کردند و سیاست گزاری و زور گویی. همانند جناب نوسنده همین مقاله پیره زن خوی، فکر می کردند که افغانی یعنی همین چهار ملیون افغانی غیر قانونی در ایران ( البته که چهار ملیون غیرقانون که ایشان می گوید کاملاً نادرست است) ایرانی ها نمی دانستند که افغان های که در ایران می آیند، افغان های هستند شیعه مذهب، از قوم هزاره... ، نمی دانستند، که برادران اهل سنت ما همانند کرزی های پشتون و قانونی ها و فهیم های سنی مذهب تاجیک تبار، - دراز اندیش تر از آن هستند که خود قوم شان را فدای ایرانی ها کنند- رفته اند در کشور های غیر اسلامی، دارای تخصص های عالی ... بر می گردند. برای همین ایرانی ها درب مدرسه، دانشگاه و کارهای فنی را به روی افغانی های مقیم ایران بستند، به این خیال باطل که افغانی های که رشد علمی ... پیدا می کند در همین ایران است و بس! وقت ما این ها را برده وابسته و کور نادان بی تخصص بار آوردیم، یعنی که افغانستان را جاهل نادان و برده و سر سپرده خود مان کرده ایم.

    صادرات فکری ایرانی ها در افغانستان، از میان این همه نیرو و توانایی که در دست داشتند، - به قول حاج آقای قرائتی : ما به جای که سه ملیون دوست در افغانستان درست کنیم، بخاطر برخورد های بد، سه ملیون دشمن ساختیم - آجورپر، کشاورز، برنا، و جوشکار، معتاد، آخند بود. بعد از یازده سمتامبر، ایرانی ها یکباره متوجه شدند که ای بابا! آن که ما می خواستیم نشد؛ دارند متخصصین افغانی ها از پاکستان ، هندوستان، عربستان و الاظهر و کشور های غربی آمدند و حکومت و حاکمیت افغانستان را بدست گرفتند.

    برای همین امروز مجبورند برای حفظ منافع شان در افغانستان، با هزینه های سرسام آور، دست دوستی به پیش دشمنان اعتقادی و فرهنگی شان یعنی همان تحصیل کرده های غربی دراز کنند ... تو خود داستان مفصل بخوان از این مجمل. بد تر از آن دیدند که ای بابا ! این پابرهنه های مخلص اعتقادی که به خاطر پای بندی های اعتقادی شان به ایران آمده بودند، از سیاست ایران سر در آوردند و رفتند زیر علم مخالفین ! آن وقت ایران هم همانند نوسنده، این پابرهنه های شیعه را ملحق به غربی ها ... کردند! حال که آن سایت ها و وبلاگ های فارسی که علیه ایران می نوسند، غربی و از غرب آمده نیستند، همین ایران برگشته های هستند که تازه با ورکشاب های ژورنالستی (کلاسهای آموزش خبرنگاری) غربی در افغانستان آشنا شده اند و خیلی هم تازه کارند. تحصیل کرده های غربی افغانستان، سایت ها و وبلاگ های چند زبانه، به زبان های روز دنیا دارند که امثال این نوسند ایرانی مطلع نمی باشند.

    ((افغان های پیشرو که وارد اینترنت شدند، در سایت های وبلاگ نویسی فارسی، علیه ایرانی ها شروع به نوشتن مطالبی کردند. از آن گذشت و افغانی ها که برای پیدا کردن یک پیشینه فرهنگی و تاریخی عجله داشتند شروع کردند به ادعا! یکبار فردوسی را افغانی کردند و بار دیگر افغانستان را ایران شرقی و ایران ما را ایران غربی نامیدند)). [7]

    [7] این تقسیم ایران به دو قسمت شرقی و غربی مطابق آن همان چیز های است که در تاریخ ایران آمده است. مثل آن که نوسند، دبرستان یادش رفته که در تاریخ ایران می گفت : افغانستان جزء ایران بوده ... به همین دلیل است که تمام شخصیت های فکری، سیاسی- فرهنگیی همانند بوعلی سینا و مولی جلاالدین فارسی، سید جمال الدین افغانی و همانند ایشان را ایرانی و متعلق به ایران می شمارند، وگر نه زادگاه بوعلی و مولوی ... معلوم است که در تهران و اصفهان نبوده است.


    ساک هایی با بوی خشخاش

    ((به هر تقدیر در شرایط جنگ های داخلی، افغانی ها به ایران هجوم آوردند. این همسایه دردسرساز ایران که ایران را به معبر ترانزیت مواد مخدر به جهان تبدیل کرده است و امروز از رفتار بد ایرانیان شکایت دارد، جنگ می کرد و ایران هزینه جنگ آن را پرداخت می کرد.))[8]

    [8] - آن های را که ایران به لج شوروی که صدام را علیه ایران کمک می کردند، بروند افغانستان علیه روسیه بی جنگند، آیت الله و حجت الاسلام و المسلمین و طلبه سربازان امام صادق و امام زمان بودند. البته ما که این جوری فکر می کردیم. نمیدانم شاید هم آن آیات های خدا و حجت های اسلام و سربازان امام صادق و امام زمان جعلی بوده و ایرانی های برای فریب ملت ما تراشیده بوده، به دروغ ایرانی ها آنها را عمامه عباء قباء برطن شان کرده ... به افغانستان می فرستاده است که ... ؟! یا شاید هم منظور نوسنده ایرانی، احمد شاه مسعود و دار دسته ایشان می باشد که فیلمی هم در باره او ساختند، در شب های ماه مبارک رمضان هنگام افطاری پخش می کردند، تا شعیان از دیدن این متعصب ضد شیعه و هزاره، که گفت : "من نمی گذارم، غرب کابل، جنوب لبنان شود." ثواب بشتری بی برند. خلاصه ایران این دو دسته را بدان دلیل علیه شوروی کمک می کرد که شوروی صدام را کمک تسلحاتی و اطلاعاتی و سیاسی می کرد. چنان که ایران، همین کار را الان در لبنان و فلسطین علیه امریکا اسرائیل می کنند.

    ((مهاجران افغان مخارج سفر خود را با قاچاق مواد مخدر به کشور تامین می کردند، آنها که گرفتار می شدند سال های سال در زندان های ایران ماندند و در زندان جا خوش کردند و خوردند و خوابیدند. آنها هم که می توانستند مواد مخدر را با خود به ایران وارد کنند، به قاچاقچیان کوچکی تبدیل می شدند که کار اصلیشان کارگری ساختمان بود، اما بیزینس آنها مواد مخدر!در مقابل برخی از رهبران اهل سنت جنوب شرق کشور همیشه مدافع افغانیان مهاجر غیر قانونی بودند. حالا که آنها یک جنایت بزرگ و یک قتل عام دروغین را به ایران نسبت می دهند، آیا نباید این حامیان چشم هایشان را به روی حقیقت بگشایند و ببینند که افاغنه زیاد هم بی پناه نیستند؟ )) [9]

    [9] نوسنده، برادران اهل سنت را با خود شان مقایسه کرده به آنها توصیه می کنند که از اصول دینی و اعتقادی شان دست کشیده مثل ایشان فکر کنند! سنی ها، سنی یند، دیگر الچه مذهب و التقاطی نیستند. برای همین طالبان حکومتش را فدای دیانتش کرد، بن لادن را به عنوان برادر دینیی شان به امریکا تحویل ندادند!!.

    (خلاصه این نوسنده ایرانی، خیلی هتاک فحاش و احمق و بی منطق است. لذا درخواست بنده از هموطنان آزاد منیش و آزاد اندیش و مسئول، این است که شکایت را علیه این نوسنده و سایت و روزنامه کذایی خبریی ناشر این نوشته مهن هتاک، که به مردم و فرهنگ و شخصیت های سیاسی مذهبی ملت افغانستان توهین کرده است، به مراجع ذی صلاح تحویل داده و پی گیری نمایند)

    سفر آقای معاون اول

    با همه این حرفها در حالی که گویا فردا دکتر داوودی، معاون اول رییس جمهور به افغانستان می رود، به نظر می رسد ضمن تلاش برای گسترش روابط با افغانها و تاکید بر نقاط مشترک فرهنگی دو ملت، باید آنها را متوجه کند که همسایه غربی شان نسبت به این گونه اقدامات سراسر دروغ و تحریف و نفرت هوشیار است و این متولیان کشور افغانستانند که باید خود مراقب اقدامات هموطنانشان باشند. البته روشن است که این میان تمام تلاش قدرتهای خارجی و مهمانان ناخوانده منطقه معطوف به ایجاد تفرقه بین دو ملت است که این فیلم هم یک نمونه از همانهاست.

    »» به این وبلاگ هم نگاه نمایید : خواهر قندهاری ما جواب های جالب داده است.


    [ سه شنبه 88/1/4 ] [ 8:6 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    زخم بی مرهم اگر وا شود ... !

    (خلاصه این نوسنده ایرانی، خیلی هتاک فحاش و احمق و بی منطق است. لذا درخواست بنده از هموطنان آزاد منیش و آزاد اندیش و مسئول، این است که شکایت را علیه این نوسنده و سایت و روزنامه کذایی خبریی ناشر این نوشته مهن هتاک، که به مردم و فرهنگ و شخصیت های سیاسی مذهبی ملت افغانستان توهین کرده است، به مراجع ذی صلاح تحویل داده و پی گیری نمایند)

    برای خواندن مشروح این این هتاکی، لینک زیر را کلیک نمایید و نظر های جالب آنرا هم بنگرید :

    ((پاداش30سال مهمان‌نوازی ایرانیان: ))

    ((فیلم «قربانیان ازلی» و روایت جعلی هولوکاست افغانی‌ها در ایران!))

    ((این فیلم مدعی است در سال 1377 نیروهای ایرانی 630 تن از افغانیان زندانی در اردوگاه «سفیدسنگ» را قتل عام کرده‌اند و دولت ایران با فرستادن هلیکوپترهای نظامی، تمام زندانیان را به رگبار بسته و پس از چندی گور دسته جمعی آنان را آسفالت می کند! [1] ))

    [1][1] البته ایرانیان و کوفیان دو مهمان نواز خوب جهان اسلامند و در این شک نیست که ایران اهل کوفه نستند ... من نمی دانم جعلیت و واقعیت برای این نوسنده ایرانی چه فرقی دارد. ولی ما که در حقوق و تاریخ ، خوانده ایم، یکی از راهای تشخیص واقعیت با جعلیت، شاهدان عینی است. اگر شهادت شاهدان عینی و وجود عینیت های واقعی سندیت نداشته باشد، - اول آن که ایرانیان "محرم و صفر" باید تعطیل کند- علم تاریخ و حقوق به زباله دان تاریخ سپرده شود !!! باستان شناسی که می شود علم کشک سابی! آخر بد رفتاری سفید سنگ یکی دوتا که نیست؛ اگر افغانستان دولت حامی ملت می داشت، همان موقع خیلی آسان مفقود شده های انبوه یکباره ای چه زود کشف می شد – البته که آن وقت این "هولوکاست" هم اتفاق نمی افتاد – ولی بهر صورت خون ناحق، آرام نمی گیرد، حتی اگر بعد از یک قرن، مثل جریان سرزمین کربلا.

    (( بازیگر افغانی، اسپانسر آمریکایی))

    ((به گزارش خبرنگار آینده، فیلم قربانیان ازلی بر اساس واقعه ای خیالی ساخته شده و مدعی است در سال 1377 نیروهای ایرانی 630 تن از افغانیان زندانی در اردوگاه «سفیدسنگ» را قتل عام کرده‌اند. بر اساس این داستان که گفته شده چند نفر از کارگران افغانی که در آن قتل عام حضور داشتند(و مشخص نیست چطور خودشان قتل عام نشدند) )) [2]

    [2] خوب! همین دیگه!! ایرانی ها می خواستند طوری بکشند که کسی زنده درنرود، همانگونه که طالب های پاکستانی، در شمال افغانستان، می خواست طوری دپلماتهای ایرانی را بکشند که ایرانی ها نفهمند که پاکستانی های که به ایرانی ها وعده امنیت جانی آنها را داده بود، کشته اند! از بین همان 8 یا 9 نفر، یکی از آن زیر زمین زنده برون آمد! این که جای تعجب ندارد که از بیابان سفید سنگ یکی دو نفر افغانی از زیز تیرباران آسمانی بالگرد های ایرانی زنده در بیایند.


    تهیه کننده این فیلم یک نفر افغانی به نام «داوود وهاب» است و کارگردان آن «زبیر فرغند»است. این تیم در حال حاضر در شمال کابل اردوگاه «سفید سنگ» را بازسازی کرده اند و تمام حوادث فیلم در همان در همان محل فیلمبرداری می شود. بودجه 300هزار دلاری فیلم از سوی یک موسسه امریکایی پرداخت شده است. جالب آنکه محل فیلم برداری این داستان فقط کمی با پایگاه هوایی بگرام فاصله دارد، جایی که نظامیان آمریکایی زندانیان افغان[طالبان]را در آن جا نگهداری می کنند.


    کارگردان فیلم کیست؟

    زبیر فرغند با آن که از نام های نسبتا قدیمی در سینمای افغانستان(اگر بتوان نام آن را سینما گذاشت!) به حساب می آید، اما تمام سابقه او به همان سابقه سینمای افغانستان بر می‌گردد، یعنی حدود یک سال. [3]

    [3] آخر ارباب چه کار کنیم ؟ مخباف ایرانی که ضد انقلاب ... محسوب می شود، توبه نصوحش را فراموش شده انگاشته شده و "سفر قندهار"ش ضد دینی تشخیص داده شده است. مرحوم آوینی که در دست رس نیست، اگر بود هم که مستند سفیدسنگ را تهیه نمی کرد ... ده نمکی هم درد و غیرت دینی ایرانی دارد و "فقر و فحشاء" می سازد و واقعیت اوردگاه سفید سنگ برای او اهمیت یا شاید هم ... چه میدانم.

    نویسنده مقاله ای در یکی از روزنامه های افغانستان که گویا از ساخت یک فیلم گران قیمت در کشورش به شدت به وجد آمده است، می گوید:این فیلم داستان ناگفته و ناگفتنی رنج افغان های مقیم ایران است. این فیلم اولین گام بزرگی است برای بازگویی قصه های مهاجرت. آن چه در اردوگاه های ایران بر سر افغان ها می گذرد، بخشی از تراژدی بی پایانی است که میلیون ها انسان بی صدا نقش قربانیان ازلی آن را بازی می کنند. حکومت نژادپرست ایران با تبلیغ نفرت و دگرستیزی در میان مردم ایران، زندگی افغان ها را عملا به یک کابوس شبانه روزی تبدیل کرده است. این فیلم بدون شک نمی تواند تصویر کاملی از 30 سال مهاجرت افغان ها در ایران باشد؛ اما کم ازکم فتح بابی می تواند باشد بر این موضوع، موضوعی که بدون شک بخشی از تاریخ معاصر ملت افغانستان به حساب خواهد آمد.

    همچنان که نویسنده گستاخ این مقاله به خود اجازه می دهد در مورد مردم ایران اینطور اظهار نظر کند [4] ،

    [4] واقعیت نویسی، اگر گستاخی باشد، در اخلاق عملی و نظری اسلامی، صفات نیکو و شجاعت شمرده می شود. اگر منظور نوسنده ایرانی، از گستاخی این است که یک افغانی چطور جرئت کرده که بر علیه اربابش بی شورد ... برای آن است که این نوسنده افغانی، این گستاخی واقعیت گویی را خارج از ایران مرتکیب شده است؛ لذا میتوانید این جرم را از طریق پلس انترپل دنبال و پی گیری نمایید. اگر منظور این نوسنده ایرانی، از گستاخی دروغ گویی و هتاکی و فحاشی و زخم زبان، طعنه زنی ... باشد که متأسفانه خودش مصداق اکمل "تقولوا مالاتفعلوا" است. چون نوشته اش سر تا پا دروغ و هتاکی و فحاشی و طعنه بازی ... است. فقط به عنوان های مقاله این ایرانی نگاه نمایید، فکر می کنید با یک پیره زن احساساتیی شور زبان طرف هستید = "پاداش 30سال مهمان نوازی ایرانیان" و " مهمانان نخوانده" و " اینترنت آن لان وسط خرابه ها" و "ساگهای با بوی خشخاش" .


    [ سه شنبه 88/1/4 ] [ 7:58 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    در سوگ هنر داستان نویسی

    بنده از داستان و داستان نویسی و داستان خوانی، خیلی خوشم می آید. برای همین در اندک فرصت های بدست می آورم،- هرچند داستان های ضعیف هم که باشد، می خوانم. زیرا تهیه داستانهای قوی و مشهور با این وضع اقتصادی برایم ... – داستان می خوانم. گه گاهی هم سیاهه های را سرهم می کنم و برای خودم داستانش مشمارم و مینوسم! – چنان که در پیام قبلی، "خنجر وروسی" دیدید از همان قماش است. – اما امروز، در گوگیل، اخبار بامیان را جستجو کردم که در آن میان سایتی بنام " سمنگانی اورگ" آمد که نوشته بود : " داستان نویسی امروز افغا نستان(در گفت و گویی با علی پیام)-- وحدت " با ولع باز کردم و تا آخر خواندم. ای کاش نمی خواندم ! بهر صورت پی به یک واقعیت تلخ بردم ! و آن این که بازار این هنر مادر – که مادر هنر فلم نامه نویسی و نقاشی ... می باشد - خیلی کساد است و علتش را هم به صورت مشروح جناب آقای علی پیام بیان نموده است.
    »» برای خواندن مشروح گتفت و گویی فوق ادامه را کلیک نمایید


    [ دوشنبه 88/1/3 ] [ 1:48 عصر ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]
    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    دوستان! چند سالی در کشور خودم به نام افغانستان آواره تر از دیار دگرانم، حال این معنی را بر خویش دارم می­ قبولانم که برای مردم ما هجرت، سفر دور درازی است که انتهای آن محکمه عدل الهی است. لذا هروقت دلم از نا مردمی ها و نامردی های اطرافیان و سران بی سر و حاکمان متعصب سود جویِ کشورم ... می گیرد سراغ « سلام مهاجر » رفته دل نوشته های که قطرات دریای دل گرفتگی های هجران همیشه خانه بدوشی هست را باشما در میان می گذارم . باری عزیزان؛
    این جهان همچون درخت است‏ اى کرام
    ما بر او چون میوه‏ هاى نیم خام سـخـتـگـیرى و تـعـصـب خـامى است
    تا جنینى کار خون آشامى است
    موضوعات وب
    آرشیو مطالب
    امکانات وب


    بازدید امروز: 106
    بازدید دیروز: 87
    کل بازدیدها: 547889
    تماس با ما