سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام مهاجر
لینک های مفید
  • صفحه اصلی
  • ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    کاکر به جرم شیعه شدن ترور شد

    "جاوید احمدکاکر" به اتهام طالبانی بودن راهی زندان بگرام شد. بعد از تحقیقات معلوم گردید که ایشان شیعه است و شیعه طالبانی نمی شود، آزاد گردید. همکاریش را با شبکه انگلیسی زبان پرس تی وی ایران در ولایت قندهار آغاز نمود. لذا این بار طالبان دگماتسم خون شام اسرائیلی نسب های به اصطلاح میانه رو، او را به اتهام ارتداد به شهادت رساند. حال آن که احتمال زیاد میرود که ایشان از اصل شیعه بوده باشد، علی فرض کافر بودن شیعه، او مرتد و مهدور دم محسوب نمی شد.
    ناگفته نماند که طالبان میانه رو همان چهره پنهان دولت کرزی می باشد؛ که به همین دلیل کرزی از اعلام گفتگوی بارک اوباما با طالبان به اصطلاح میانه رو، استقبال می کند، و تاکنون جنایات کاران زیادی را از زندانهای دولت به بهانه طالبان میانه رو آزاد کرده و سیاهه عظیمی آنها را به ظاهر کراواتی در بالاترین مقامات دولتی منصوب و تعداد انبوه نفوزی دیگر را که حتی شناسایی آنها با مشکلات زیاد روبرو است، در بدنه دولت جای داده است.


    [ جمعه 87/12/23 ] [ 4:29 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    بوعلی سینا، بچه ناف تهرون است !

    بوعلی سینا، بچه ناف تهرونه !
    هویت ایرانی شیخ‌الرئیس بوعلی‌سینا ‌تاج افتخار ملی ماست

    رئیس فرهنگستان علوم پزشکی گفت: آنچه امرور گمنام مانده‌، هویت ایرانی این نابغه است که باید نسل ما آن را تصحیح کند و این تاج افتخاری است که بر سر ما نشسته است.

    آری ! این حرف ها از هرسایت ناسیونالیست ایرانی ... نشر و پخش می شد، مشکلی نبود، ولی از شما بعید است بدلیل " کبر مقتا عند الله تقلوا ما لا تفعلوا " خودم از حضرت آیت الله جواد املی در خطبه نماز جمعه شنیدم که گفت : ... همن کشور افغانستان نوسنده ... بالایی همانند بوعلی سینا ... را داشت، ولی چون اتحاد رهبری نداشت به چنین روزی افتاده است که می بنید ... "

    یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (الحجرات : 13)

    ِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّة

    الکافی ج‏2 308 باب العصبیة ..... ص : 307


    [ چهارشنبه 87/12/21 ] [ 7:51 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    صدها تن از (طرفداران و هوا داران طالبان در خوست) مسیر عبور کاروان امریکایی ها به افغانستان را بستند

    البته نگارش اصلی خبر این گونه بود :
    صدها تن از مسیر عبور کاروان امریکایی ها به افغانستان را بستند
    به گزارش شبکه تلویزیونی سی ان ان ؛ مردم خشمگین در خوست در شرق افغانستان در پی کشته شدن چندین تن از مردم منطقه در دور جدید حملات نظامیان امریکایی ، مسیر عبوری نظامیان امریکایی را مسدود کردند. تظاهرات کنندگان با سر دادن شعارهایی با محکوم کردن این اقدام ؛ خواستار خروج نظامیان خارجی از کشورشان شدند.


    خوست در کجاست ؟

    پس از سقوط طالبان در افغانستان (نوامبر سال 2001میلادی) بیشتر رهبران آنها به مناطق شمالی پاکستان فرار کرده و در شهرهای مختلف به ویژه مناطق قبایلی هم مرز با آن کشور پناه گرفتند.

    عده‌ای از وابستگان به طالبان و طرفداران آنها در وزیرستان شمالی هم مرز با ولایت پکتیا افغانستان،وزیرستان جنوبی هم مرز با ولایت خوست افغانستان ،اوراکزیی و خبیر هم مرز با ولایت ننگرهار،مهمند هم مرز با ولایت ننگرهار و کونر ،باجور هم مرز با ولایت کونر، کرم هم مرز با ولایت ننگرهار و خوست و پکتیا ساکن شدند.


    [ سه شنبه 87/12/20 ] [ 3:14 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    در حاشیه "هولوکاست شیعی" (2)

    1

    آری ! راستی زود آمده بودم که اگر زمینه باشد، ده دقیقه وقت بی گیرم و بگویم که وضع شعیان افغانستان خیلی بد تر از پاره چنار هست ... بعدش متوجه شدم که نه خیر یک چنین موقعیت نیست !

    2

    در هنگام همایش برگه های کوچکی برای اظهار نظر حضار پخش می شد. من در دو نوبت اظهار نظر در آن، آدرس بلاگم را و این که شیعیان افغانستان، درد مشترک پاره چنار هست و هر گونه اطلاعات در این زمینه بخواهند ...

    3

    هر دو عالم پاره چناری تصویر اهدایی خامنه ای و امام خمینی را بوسید!

    در پایان "هلوکاس شیعی"  شیعیان پاره چنار پاکستان" در آخر همایش فوق به هر دو عالم شرکت کنند، دو تصویر قاب شده بزرگ اهداء شده که تصویر امام خمینی (ره) بود و دیگری تصور رهبر فعلی ایرانی آیت الله خامنه ای بود که به آقایان طوری و صواب علی علماء پاره چنار داده شد. هر دو تصویر داده شده به خودشان را بوسید !! دقیقاً همانکاری را که تا سال های 1363 و 13664 که با تصویر اما خمینی (ره) می کردند که روز های جمعه شوهر عمه ام مرحومم تمثال امام (ره) که از ایران با چه مشکلاتی آورده بود یواشکی در می آورد و بابای مرحومم و عمه ام می بوسیدند ! که معمولاً از بچه های کوچک جز من دیگر هم سن سال های مرا نشان نمیدادند، مبادا که به خلقی های بگویند ... در حال بیش از بیست سال است که در ایرانم، از خود ایرانی ها حتی نسبت به تمثال حضرت امام (ره) که نزد ایرانیان جایگاه ویژه دارد یک چنین احترامی را که همانند این دو عالم پاره چنار ببوسند، ندیده ام. این کار حتی برای خود ایرانیها هم تعجب برانگیز بود.

    4

    بعد از اتمام همایش تعدادی از درب های وسط سالن سینمایی خارج شدند، تعدادی هم با کله بار سوال ها به سمت مهمان های سخن ران حمله ور شدند. صواب علی با زرنگی از زیر بار سوالات در رفت و از دست ما دور شد، ولی آقای طوری را به طور انداختیم و از جمله بنده سعی کردم، هر چه هم ناقص بالاخره مظلومیت شیعه هزاره بامیان و افغانستان را به ایشان معرفی کنم. چون همو ایشان وقت اقوام شیعه ساکن در پاره چنار را می شمرد، از جمله قوم هزاره به نیکی یاد کرد که در کنار آنها ستم طالبان را می کشند. تا آنجای که توانستم معرفی کردم و شماره تماس هم از ایشان گرفتم که شماره شان ایران سیل بود ! یعنی وضع اقتصادی خوبی ندارد !...

    5

    همین که آقای طوری از طور ما در رفت، دیدم که بچه ها جلو میز سخنرانی، آقای نطنزی را گیر انداخته اند و بحث داغ است. بنده هم که فرصت خوبی دیدم، رفتم به سمت ایشان که پشت سرهم از ایشان می پرسیدند و بحث می کردند ! هر چه منتظر نشستم، دیدم نه این آقا ایشان را  رها نمی کند ! طوری در باره عراق از نطنزی می پرسید و بحث می کرد که انگار عراق یکی از استانهای ایران است ! آقای نطنزی هر چند توضیح می داد، او قانع نمی شد. البته این جوری جرئت و بحث کردن خیلی خوب است ... بالاخره به آن جوان گفتم : آقا ! می بخشید من به آقای نطنزی خیلی کار دارم و چند سوالی ، اجازه بدهید ممکن است دیگر به ایشان دست رسی نداشته باشم ... که آقای نطنزی هم از همین فرصت استفاده کرده گفت : بچه ها بریم صحن مدرسه ! بهر صورت خودم را بزور نزدیک به ایشان چسپاندم که در نرود ! بعد سوالاتی، مظلومیت شعیان هزاره افغانستان را به ایشان گفتم، و گفتم : شما که می خواهید مستند از شعیان مظلوم بی سازید، خدا گواه است که شعیان هزاره افغانستان هیچ شیعه در جهان مظلوم نمی باشد، آن قدر این ها مظلوم هست که حتی مظلومیت آنها هم بگوش کسی نمیرسد. این هلوکاست شیعی که به مناسبت یاد بود شهدایی شعیان پاره چنار برگزار شد، خدا گواه است، ما ظلم که از نسل و نژاد منگلی های پشتون با رهبریت سلطان جائر پشتون بنام عبد الرحمان در سالهای 1890 تا 1893 میلادی بر ما رفت است خیلی وحشت ناکتر از پاره چنار است ! نه تنها سرزمین های ما را به کوچی های قوم پشتون داد، بلکه تمام داد ندار ما را همانند غنیمت جنگی از کفار شمرده بر آن خمس قرار داده بود ! زنان و دختران و فرزندان ما را به عنوان برده به بازار های افغانستان و پاکستان به فروش میرساندند ... تند و تند رساندم به طالبان، نمی دانم از کجا خدا رساند به جریان شاه مسعود که گفتم : وقت حجت الاسلام شهید عبدالعلی مزاری به دست طالبان شهید شد، رادیوهای عربستان اعلام کرد : " قتل قاعد الرافضیون فی الافغانستا" که این خبر را ما از صدا و سمای ایران شنیدیم! ولی ایران به جای ساخت فلم از زندگی شهید مزاری از شاه مسعودی که گفت : "من نمی خواهم، غرب کابل، جنوب لبنان شود" فلم ساختند ... که ایشان با ناراحتی زیاد تقریباً بدین مضمون گفت : آری ! کاری اشتباهی بود، اشتباه... کلمه اشتباه را چند بار به کار برد ! خیلی خوشحال شدم

    ... در افغانستان ما را به عنوان هزاره شیعه می کشند و در محدویت قرار مان می دهند ، در ایران هم به عنوان افغانی سرکفت مان میزنند و "توسری خوریم"! و این خاطره را تعریف کردم :

    ... که در دوره جنگ ایران و عراق بود، میرفتم سمت اراک، نامه عبور و مرور نداشتم. از قضاء یک پاسدار مثل ایشان – ایشاره کردم به طلبه جوان ریش بلند حزب الهی بغل دست آقای نطنزی استاده بود–. هر جا که به "است و بازرسی" که میرسیدیم، مأمور که می آمد بالا، چون قیافه من به عنوان افغانی پیدا بود، یک نگاه به من می کرد، بدون آن که مدرک و نامه از من بی پرسد، از هیبت حزب اللهی پاسدار شکل که در کنار من نشسته بود، رد می شد ! آخرش که از "است و باز رسی" ها رد شدیم، پاسداره به زبان در آمد و با لهجه غلیظ دریی قندهاری گفت : "همشهری شما کجا میروید ؟ " وقت ازش پرسیدم؛ معلوم شد که بچه ای ناف قندهار است!! خیلی به طلبه ها چسپید !! ... و شماره آقا نطنزی را  گرفتم و بعدش هم وبلاگم را براش فرستادم....

    6

    این هم عکس آن شب ما، در صحن مدرسه معصومیه با مبایلی گذایی صفحه شکسته من!

    وقت این حرف ها را طلبه های جوان ایرانی که دور و بر آقای نطنز بود، از من شنیدند، آمدند به سمت من ! در این زمینه صحبت های شد.  همان طلبه ریش بلند که بهیش در تعریف خاطره ام ایشاره کرده بودم ! آن قدر با هم صحبت کردیم که در آن سرمای سرد، اصلاً نفهمیدیم ساعت چند شب است !! وقت که خواستیم از هم خدا حافظی کنیم، آمدیم به سمت درب خروجی مدرسه که درب مدرسه قفل شده بود !! وقت ایشان به خادم و نگهبان درب مدرسه گفت که درب را باز کند. نگهبان که اتاقش تاریک بود و چراغش را خاموش کرده و خابیده بود گفت : که الان باز نمی شود ! چون ساعت یک ربع به دوازده است !! به هر صورت با اصرار حوصله مندانه ایشان باز کرد !!.

    با ایشان از هر دری حرف زدیم؛ از اعمال سیاست های تبعیض آشکار مرکزجهانی علوم اسلامی گرفته تا قدرت اقلیت ها که ایشان در این زمینه حرفای خوبی می گفت ....


    [ دوشنبه 87/12/19 ] [ 8:1 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    در حاشیه "هولوکاست شیعی"گردانندگان همایش از راست به چپ؛ صورعلی، نطنز، طوری

    سر ساعت هفت بود که خودم را در سالن همایش "هلوکاست شیعی" رسانده بودم. کسی نیامده بود، تنها چند طلبه مدرسه معصومیه مشغول تنظیم بلند گوهای سالن بودند. سالن، سالن مجلل، بلند به اندازه سه طبقه، صندلی های مخملی شفتلی (سبز رنگ) شیک که صدلی های ردیف اول خیلی راحت و بزرگتر و دارای پشتی های بلند تر از بقیه ردیف ها بود. ردیف صندلی ها به صورت نیم دائره در یک ردیف سراشیبی تند چیده شده بود که در انتهاء سراشیبی روی سطح ساف سکویی بزرگی ساخته شده بود همانند خیلی از سالن های همایش دیگر، روی دیوار پشت میز و صندلی مهمانهای در برنامه پرده کشویی سفید سینمایی روی دیوار کار گذاشته شده بود که با یک کلیک شیرّی می آمد پاین و پهن می شد، با یک کلیک دیگر باسیاست میرفت بالا داخل صندوق دراز تقریبا سه متریش جمع می شد!

    سالن خلوت بود، منتظر بودم که از همشهریان من چه قدر می آیند ؟ تا شروع برنامه که جوانک آمد قرآن ترتیلی خواند، هیچ طلبه و غیر طلبه ای افغانستانی را ندیدم، جز جناب آقای سید کاظمیی عصاب خراب که بخاطر هیکل و ژیست خدادیش یک آیت الله می نمود، آن ردیف های صندلی چهارم و پنجم پشت سرمن نشسته بود . چون هیکلش ماشاء الله جالب بود، یک سید روحانی ملبس ایرانی همجواری و همکناری او را مناسب شأن خودش دیده بود، نشسته بود، وقت که با صحبت های ایشان را که شنیده بود، تازه فهمیده بود که ایشان چه مشکلی دارد ! چشمانش از تعجب از حدقه در آمده بود! چون انتظار نداشت که از یک چنین هیکل یک چنین سخنان سطح پاینی بشنود ! – شاید من هم عطف به ایشان باشم! چون کسی نبود که عیب مرا ببند، یا دید و نگفت، ولی من حواشی همایش را هم می گویم؛ تا شما به من بگویید که من چه دسته گلهای به آب داده یا از آب گرفته ام ....


    [ یکشنبه 87/12/18 ] [ 3:6 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

    غزه سیاه ! [1]

    (قسمت دوم از گزارش مراسیم هولوکاست اسلامی)

    احتمال تکرار تاریخ شعیان بامیان در پاره چنار پاکستان

    الف: مشابهت های جغرافیایی هزاره های افغانستان و "پاره چنار"

    پارا چنار منطقه ای زیبا، سرسبز و پر آب است که در شمال غربی پاکستان، در دامنه ای "سفیدکوه" قرار دارد. این شهر شیعه نشین، مرکز "شهرستان کرُرم" است که آن را "وادی کرم" و "کَرُم ایجنسی" نییز می نامند. در سه طرف این منطقه سه استان افغانستان [کاملاً پشتون نشین، سنی مذهب وهم نژاد طالبان] یعنی "ننگرهار" ، "پکتیا" ، "خوست" قرار دارد. در جنوب شرق آن منطقه ناآرام "وزرستان شمالی" ["وزرستان" ، مرکز و پایگاه اصلی طالبان می باشد]، در سمت شمال شرق آن " منطقه اورکزئی ایجنسی" و در شرق آن نیز "شهرستان هنگو" قرار گرفته است. [2]

    هزارجات (شعیان هزاره) که عمدتاً در غرب و شمال کابل قرار داشت، تا قبل از 1880 میلادی، شامل غزنی، قلات، نواحی بلخ، اندر آب و نواحی مرزی هرات می شد.

    از دهه هزار 1890 م، سرزمین های موطن هزاره ها به طور مکرر در معرض حملات و اشغال کوچی های پشتون قرار می گرفت و آنها [با حمایت حکومت آنروز که مثل امروز که در دست پشتون است] این زمین های قابل کشت را اغلب به عنوام مراتع و چراگاه حیوانات خود اشغال می کردند. این موضموع البته، نتیجه مستقیم اجرای سیاست "جمعیت زدایی" در هزاره جات توسط حکومتهای متوالی تحت کنترل افغان ها (پشتون ها) بود. این سیاست پیامد دوگانه ای داشت : از یک طرف منجر به کاهش ابعاد "سرزمین" هزاره ها شد، از طرف دیگر مهاجرت این مردمان به شهرها و در نتیجه کاهش بازدهی کشاورزی جوامع هزاره را به دنبال آورد.

    محدوده هزارجات در افغانستان پیش از 1890 م

    نگاه کنید به افغانستان و محدوده ای "هزاره جات" قبل از 1890م

    ب : مشابهت های اعتقادی هزاره های افغانستان و "پاره چنار"

    چنان که توجه نمودید، شیعیان "پاره چنار" از نظر جغرافیایی، دقیقاً همانند "هزاره های" افغانستان محصور افغانهای پشتون می باشند، که این مسئله از نظر نظامی زمینه ای تحریس به تجاوز را فراهم می کند. از نظر اعتقادی هم شعیان "پاره چنار" به خاطر شیعه بودن شان زمینه و بهانه آماده شده ای برای تجاوزات ناسیونالیست های فاشست طالبان وهابی وجود دارد.

    به همین بهانه امیرجائر و ناسیونالیسم پشتون بنام عبدالرحمن، از چند تن ملاهای بی دین، با تطمیع های کلانی از آنها خواست که جنگ علیه هزاره های شیعه را جهاد اعلام کنند. با بدست آوردن فتوای جهاد، علیه هزاره های شیعه به عنوان کفار اعلام جهاد کرد. عبد الرحمن این امیر جائر، در دو مورد از مذهب سؤاستفاده کرد و بنام مذهب جنگید : یکی هزاره ها به عنوان آن که آنها شیعه هستند؛ و دیگری علیه نورستانی ها که بکلی کافر تلقی می شدند.

    عبدالرحمن افغانها را به جهاد دعوت کرد و نوشت :

    « هرچند مرد و زن و پسر دختر و مال و متاع اشرارهزاره را از راه غنیمت بدست آرند بر طبق آئین دین مبین حضرت سید المرسلین پنج یکش را حق دولت دانسته ارسال پایه سریر سلطنت نمایند و چهار خمس آنرا حصه و بهره خود شمرده متصرف مالکانه شوند و از صدور این حکم بود که هزاران مرد به قتل رسیده دختران و زنان و پسران ایشان به غلامی (بردگی) و کنیزی رفت و این حکم تازمان سلطنت معدلت آیت ... برحال و بر قرار بود.» [3]

    توجه می نمایید که به مال و اموال و زن و فرزند هزاره های شیعه افغانستان، همانند کفار حربی "خمس" قرار می دهد.

    از آنجای که او یک امیر جبار و خونخوار بیش نبود، پایگاه جایگاه و پایگاه مردمی ای چندانی در میان مردم داخل افغانستان نداشت، اقوام غیر غیر افغان یعنی غیر پشتون، از این فتوا و جهاد استقبال نکردند؛ برای همین از قبائل کوچی (عشایر) پشتون بی زمین پاکستان را علیه شعیان مظلوم هزاره دعوت به جهاد کرد.

    بدین ترتیب شعیان مظلوم هزاره ها، در جنگی که عبدالرحمان علیه آنها اعلام کرده بود، هم در معرض تبعیض مذهبی و هم قومی قرار داشتند؛ جنگی که در آن او از ارتکاب هیچ نوع جنایت و برحمی مضایقه نکرد. [4]

     محدوده بامیان در افغانستان بعد از سالهای 1893 م

    نگاه کنید به افغانستان و محدوده ای "هزاره جات" بعد از 1890م 

    ج : مشابهت های حکومتی هزاره های افغانستان و "پاره چنار"

    البته گرچند حکومت و دولت پاکستان، همانند دولت عبدالرحمان که اصلاً ولی همانند خیلی از حکومت های بعد از او چون ظاهر شاه و حتی زمان داود، از تند روان طالبانی و وهابی حمایت می کند. چنان که در خبر ذیل می خوانید، در اخیر نحوه همکاری دولت پاکستان را هم از زبان یکی از نمایندگان روحانی پاره چنار می آید :

    به گزارش رادیو پشتو از پاره چنار مرکز کورم ایجنسی این 11 نفر رانندگان کامیونهایی بودند که روز پنجشنبه هنگام حمل محموله مواد غذایی به شکل کاروانی تحت حفاظت ارتش به پاره چنار در حمله ناجوانمردانه طالبان ، القاعده و اشرار در منطقه صده و پیرقیوم ربوده شده بودند و کلیه کاروان و کامیونها را که به 90 دستگاه می رسید غارت کردند و چهار تن از رانندگان را درهمان روز اول زنده زنده آتش زدند ، قرار بود بقیه که زنده و تحویل طالبان هستند را آزاد نمایند ولی امروز 11 تن از افراد ربوده شده را بطرز فجیعی از پای در آوردند .نخست آنان را سر بریدند و سپس اجساد بقیه را مثله کردند. همه این مظالم و جنایات در حضور حکومت ارتش پاکستان صورت گرفته است .در طول بیش از یک سال اینگونه جنایات با هماهنگی نیروهای دولتی و ارتش صورت گرفته است . هفت ماه است شهر پاره چنار و مناطق اطراف آن تحت محاصره شدید طالبان و القاعده است . دولت تاکنون نه تنها هیچ اقدامی انجام نداده است ، بلکه بعضا مسئولین حکومتی و نظامی از قبیل عطا الرحمان معاون حاکم سیاسی شهر صده و سرهنگ مجید علنا با طالبان همکاری می کنند و برای آنان از مردم به زور پول جمع می کنند . در حمله روز پنجشنبه نیز 35 تن از جنایتکاران را از زندان آزاد کرده بودند .

    جناب آقای هلال طوری می فرمود : این کامیون ها، در ظاهر برای کمک به مردم محاصره شده پاره چنار به راه افتاده بود، ولی در واقع پیشاپیش با طالبان که همان سپاه صحابه هستند، هماهنگی های لازم در نرسیدن این کمک ها به مردم مظلوم پاره چنار شده بود؛ اولاً تمام راننده های کامیون ها از شعیان انتخاب شده بود ! ثانیاً آن که بعد از حمله طالبان نیروهای دولتی بعد از اندک درگیری ظاهر عقب نشینی کردند، راننده های مظلوم شعیان، با کمال برحمی بدست طالبان رها شدند. همان جنایت را که در خبر خواندید، بر راننده های شعیان رفتند.

    و همین ایشان می فرمود : زمین های را طالبان از غاصبانه گرفته اند که ما میتوانیم با جنگ پس بی گیریم، ولی دولت مرکزی نمی گذارد ! می گوید : اگر بدون زور اسلحه با گفتگو میتوانید پس بی گیرید، مسأله نیست، پس بی گیرید. ولی بازور اسلحه اجازه ندارید. در حال که آنها زمین های ما را بزور اسلحه غصب کرده اند. آنها برای غصب سرزمین های ما اجازه دارند که بزور اسلحه غصب کنند، ولی ما شعیان پاره چنار حق نداریم که بزور اسلحه زمین های که مال ما و حق مسلم ماست، پس بی گیریم !.

    بدتر از آن می گفت : دولت از ما شعیان پاره چنار خواسته بود که منطقه برای نیروی امریکاییها تخلیه کنیم ! تا پاره چنار میدان هوایی و محل استقرار نیزو های نظامی خوشان کنند !! ما قبول نکردیم.

    این دقیقاً همان شیوه است که در طول بیش از هفت دهه بعد از 11893م، تصرفات غاصبانه سرزمین های مردم شیعه هزاره بوسیله عبدالرحمان جابر ، تا همین سالهای 1356 شمسی بوسیله حاکمان متعصب پشتون، ادامه داشت. مشابه آن داشت با پشت وانه ای کرزی در بهار سالهای 87 – 1386 می خواست تکرار شود که با همدستی شعیان سراسر افغانستان و رسانه های منصف و بی طرف، کرزی و کوچیان پشتون – گرچند جنایات و قتل های را مرتکیب شدند – ولی به اهداف شوم شان نرسیدند... .

    طالبان، صنعت ویژه پاکستان

    به نظر می آید، یکی از دلائل عدم همکاری دولت با شعیان پاره چنار، عدم موافقت همین مسأله باشد. به فرض محال اگر شعیان پاره چنار، روی هرجهت قبول می کردند ؛ بطور قطع دولت علیه شعیان تبلیغاتش راه می انداخت که شعیان با امریکا معامله کرده اند، از همین روی بر علیه سنیان آن جا از امریکا خواسته اند که بیایند، پایگاه نظامی علیه سنیان دائر کنند. از این طرف پول هنگفت و کلانی را از امریکایی ها می گرفت، - کاری که دقیقاً بوسیله طالبان کرد، یکروز برای ساختن آن پول گرفت و بعدش از امریکا در از بین بردنش ...- از آن طرف هم در جواب اعتراضات سنیان شیعیان را مقصر اعلام می کردند.

    واقعاً دولت های پاکستان عجب دولت های معامله گر سود جویند. از جنگ سی ساله افغانستان، تنها دولت که از همه دول کافر و مسلمان بیشتر سود بردند و سود جوستند و سواستفاده کرد، فقط دولت پاکستان بود، و هم اکنون هم از ناامنی آن به صورت های مختلف سود می برند. در واقع طالبان برای دولت پاکستان، یک صنعت سود آوری است که صنعت حتی "انیرژی هستیی" به اندازه طالبان برای پاکستان سود آور تر و حافظ منفعت تر، برای حاکمان تاجر پاکستان نمی باشد. چون با صنعت طالبان هم از غربی ها پول می گیرند و هم از مسلمانها باج خواهی دارند. در هیچ کجای دنیا به اندازه پاکستان پول نفت عربستان سعودی را نمیوانند بالابکشند.

    [1] - "غزه سیاه" اسم محل جنایت به اسم  جانی محسوب می شود. چون بوجود آورنده گان غزه سیاه پاره چنار، بوسیله کسانی رقم خورده که آنها در افغانستان "اَوغان سیاه پوش" ، " کوچی های سیاه پوش " نامیده می شوند. زیرا آنها بیشتر به رنگ سیاه تمایول دارند ، برای آن که آنها اهل نظافت پاکی نستند، به همین جهت لونگی (عمامه) سیاه می بندند، زنان و مردان شان لباس سیاه می پوشند، و حتی غیژدی ( خیمه و چادر) های محل سکونت شان سیاه هستند.

    [2]  -  پاراچنار (در منابع قدیم عربی : باراشنار) ، شهری در شمال غربی پاکستان . این شهر بخشی از ایالت سرحدی شمال غربی (ایالت شمال غربی ) و نیز قسمتی از منطقة پشتونستان است که در میان رشته کوههای شمال غربی پاکستان واقع و دارای دره های سرسبز، آبشارها، چشمه ها و جنگلهایی با درختان صنوبر و چنار است . جاده ای که این شهر را به افغانستان مرتبط می سازد، پس از گذر از درة پایه وار، از گردنة کُرَّم (در شمال غربی شهر) می گذرد. از این راه تجارت پشم ، شال، قره گل و مانند آن صورت می گیرد (اسعدی ، ج 2، ص 129؛ د. اردو ، ذیل «مادّه »). عشایر ادی زئی، دویل زئی، غندی خیل، مستوخیل، حمزه خیل ، منگل ، مثبل ، درزدران منتوان ، وزئی ، حاجی غلزئی ، لیسانی و پاره در شهر و اطراف آن سکونت دارند./سیدجمال حیدری/

    [3] - تیمور خائف، 1980 : 140- 150 ؛ به نقل از کتاب "هزاره های افغانستان" ، دکتر سید عسکرمسوی، 157 

    [4]- "هزاره های افغانستان" ، دکتر سید عسکرمسوی، 157


    [ جمعه 87/12/16 ] [ 8:52 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]

     هولوکاست واقعی اسلامی

    (قسمت اول از گزارش مراسیم هوکاست اسلامی)

    هولوکاست واقعی اسلامی که امروز در پاره چنار واقع در ایالت سرحد پاکستان بوسیله طالبان پشتون رقم می خورد، تازه گی ندارد. بلکه سابقه تاریخیی آن همپای فاشست های نازی است. در اواخیر قرن 19 میلادی دقیقاً در سالهای 1890 تا  1893 میلادی بوسیله همین قوم فاشست پاکستانی پشتون که بیشتر همین منگلی ها بودند، با رهبریت سلطان جاری افغان، بنام عبد الرحمن از قوم پشتون، خیلی بدتر با وسعت عمیق تری - که این جا جای بیانش نیست – رقم خورد. باز هم بار دگر همان تراژدی بوسیله همان قوم فاشست با رهبریت علنی ملاعمر و رهبریت منافقانه گلبدین حکمتیار با کمک های بی شائبه عربستان سعودی و امارات متحده از کنال القاعده بدست گروهک طالبان در بامیان تکرار شد.

    آری ! وقت بنده از برگزاری مراسیم یاد بود هولوکاست واقعیی پاره چنار اطلاع پیدا کردم، به خاطر درد مشترک که با مظلومین پاره چنار دارم، خیلی زود تر از شروع مراسیم فوق خودم را آن جا رساندم. فجایعی را که نمایندگان و سخن گویان مردم مظلوم پاره چنار می گفتند، واقعاً در نوع خود وحشت ناک بود. وقت که فلم جنایات های طالبان علیه مردم پاره چنار را گذاشتند تمام حضار به گریه در آمدند! آخر خیلی وحشتناک بود، خیلی وحشتناک! باور به خدایی واحد یگانه داشته باشید که هیچ اسرائیلی چنین جنایت های را علیه مردم فلسطین با تمام قساوتهای شان مرتکیب نشده اند! البته باید توجه داشته باشید که این جنایت های امروز طالبان که در واقع همان گروهک صحابه منحله دیروز هستند، برای اولین بار نیست که اتفاق می افتد؛ بلکه این جنایات بوسیله نازیست های پشتون به اسطلاح سنی سابقه تاریخی بیش از یک قرن دارد. گرچند امروز دها تن مردم بی گناه پاره چنار را به جرم شیعه بودند، سر می برند و دست و پای شان را قطع می کنند و مُثله شان می کنند و حتی دو سه مورد را در فلم نشان داده شد که زبان چند جوان شیعه به جرم شیعه بودن بوسیله طالبان قطع بود. قطع زبان بوسیله طالبان برایم تازگی داشت. وقت آمدم جریان قطع زبان را به همسرم گفتم، او گفت : طالبان، هزاره شیعه ای را به همین صورت مُثله زبانش را قطع کرده بود که چند روز جنازه اش در بیابان مانده بود؛ وقت آوردند حتی برخی سنیان هم گریه کردند!

     بد تر از فاجعه پاره چنار پاکستان، هلوکاست واقعی که بوسیله نازیست های پشتون رقم خورد، در سالهای 11890 تا 11893 بود که از سرهای شهدای مظلوم شعیان هزاره در افغانستان مناره ساختند، که در افغانستان، مشهور به مناطق کله منار می باشد و سابقه تاریخی دارد. این قوم نازیست پشتون به این هم اکتفاء نکردند، بعد از تسلط به مناطق شیعه نشین، تمام سران و بزرگان مردم هزاره را به شهادت رسانده و مردان و زنان شان را به بردگی گرفتند !! بلی! پشتون فاشیست از ما هزاره های شیعه برده گرفتند، سالهای سال مردم مظلوم هزاره، به عنوان برده، در بازار های قند هار و کابل و پاکستان رسماً خرید فروش می شدند!! بیشتر هزاره های موجود در پاکستان، مثل سیاه پوستاه امریکا، از نسل و نژاد همین بردگان هستند! تصرف زمین های مردم مظلوم هزاره، از زمان عبد الرحمن خان، آن سلطان جائر پشتون تا همین زمان سلطنت ظاهر شاه خائن - که او را نابجا بابای ملت نامدند- ادامه داشت و حتی در زمان جمهوریت داود که او هم یک پشتون بود، کماکان ادامه داشت. تازگی در بهار سال 1386 و 1387 در سایه حکومت به اصطلاح دموکراسی کرزی با پوشیش کوچی ( عشایر ) همان پشتون های نازیسم به مناطق شیعه نشین، با کمک طالبان حمله بردند، دها نفر از شعیان مظلوم خطه بهسود را به خاک خون کشیدند و سربریدند، مزارع شان را خراب کردند، اموال دارایی و مواشی شان را به سرقت بردند، خانه های شان را آتش زدند. کرزی، همین مدعی دموکراسی، به نیروهای خارجی موجود در کابل، نسبت به تظاهرات شعیان در بهار امسال گفته بود که این ها ( یعنی هزاره ها شیعه ) وابسته به طالبانند و می خواهند علیه حکومت او کودتاکنند !!!.

    من در فاجعه اسف ناک پاره چنار گریه نکردم !

    آری ! فاجعه پاره چنار پاکستان درد ناک است و جای گیریه و زاری دارد؛ به قول برادر هنرمند مستند ساز ما که در آن مراسیم گفت : علی به مناسبت در آوردن خلخال از پای زن غیر مسلمان بوسیله لشکریان معاویه گفت : جا دارد مسلمان از این درد بی میرد. در فاجعه پاره چنار که باید خون گریست و تمام حضار در "همایش"، هنگام سربریدن یک شیعه مظلوم بوسیله طالبان ممسوخ شده گرستند و از وحشت ناک بودن آن سحنه حتی سر های شان را پاین انداختند تا نبنند !! ولی من گریه نکردم، چون من همین دیروز خیلی جنایت های بدتر از این را علیه شعیان مظلوم افغانستان بوسیله همین طالبان فاشست پشتون دیدم، هر روز هم همین طالبان در افغانستان نه تنها شعیان را که حتی تاجکان را هم سر می برند. همین اربعین امام حسین(ع) مراسیم ختم یکی از هموطنان تاجک ما در رباط کریم برگزار شده بود که ایشان جلو چشم خانواده اش در کابل بوسیله طالبان سربریده شده بود.


    [ چهارشنبه 87/12/14 ] [ 8:31 صبح ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]
    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    دوستان! چند سالی در کشور خودم به نام افغانستان آواره تر از دیار دگرانم، حال این معنی را بر خویش دارم می­ قبولانم که برای مردم ما هجرت، سفر دور درازی است که انتهای آن محکمه عدل الهی است. لذا هروقت دلم از نا مردمی ها و نامردی های اطرافیان و سران بی سر و حاکمان متعصب سود جویِ کشورم ... می گیرد سراغ « سلام مهاجر » رفته دل نوشته های که قطرات دریای دل گرفتگی های هجران همیشه خانه بدوشی هست را باشما در میان می گذارم . باری عزیزان؛
    این جهان همچون درخت است‏ اى کرام
    ما بر او چون میوه‏ هاى نیم خام سـخـتـگـیرى و تـعـصـب خـامى است
    تا جنینى کار خون آشامى است
    موضوعات وب
    آرشیو مطالب
    امکانات وب


    بازدید امروز: 54
    بازدید دیروز: 27
    کل بازدیدها: 547750
    تماس با ما